دو ماه پیش از اداره مهاجرت کبک نامه ای برام اومد که نوشته بود که برای بازنگری کلی در قوانین مهاجرت و تسهیل در کار جذب مهاجران و کمک بیشتر به اونها نیاز به نظر خواهی از ما داشته و شدیدا به پیشنهادات ما نیاز دارند بنابراین بزودی تلفنی تماس گرفته و با ما صحبت خواهند کرد.
من زیاد تمایلی نداشتم باهاشون صحبت کنم و به خانومم گفتم وقتی که زنگ زدن بگو دوست نداره حرف بزنه و تازه خونه هم نیست بیشتر وقتها، ولی بعد از چند بار تماس آخرش امروز یکشنبه در خونه گیرم آوردند و من مجبور شدم باهاشون صحبت کنم.
این مکالمه که قرار بود فقط 15 دقیقه باشه حدود یکساعت و نیم طول کشید.
سوالات بیشتر در این زمینه بود که قبل از اینکه از کشورم بیام اینجا شرائط زندگیم چطور بود و الان چطوره و آیا از این شرائط راضی هستم؟ امکانات و کلاسهایی که اداره مهاجرت در اختیار مهاجرین میگذاره میتونه مشکلشون رو حل کنه؟ مشکل اصلی من به عنوان مهاجر در کبک چیه؟ چه راهی برای حل این مشکل به اداره مهاجرت پیشنهاد میکنم. از زمانی که اومدم اینور به چه کارهایی مشغول بودم و چطوری خرج زندگی رو تا حالا دادم؟ سطح زبان من چقدره؟ چقدر به انگلیسی و فرانسه تسلط دارم.
من هم جوابم رو با این جمله شروع کردم که مهاجر از لحظه ای که وارد استان کبک میشه با دنیایی از تضاد و پارادکس مواجه میشه. بزرگترین ایراد من به کارفرمایان کبکی بود، گفتم متاسفانه شرکتهای کبکی مهاجران رو جدی نمیگیرند.
رزومه شخص مهاجر همردیف رزومه یک کبکی نیست. اولویت اول با کبکیها و بعد کاناداییها و بعد مهاجرین هست. گفتم جدی نمیگیرید. شما مارو جدی نمیگیرید. اکثر کارفرمایان شما حاضر نیستند با مهاجرین متخصص مصاحبه کنند و اگر هم مصاحبه میکنند به عنوان سپردن شغلهای درجه دوم و سوم مصاحبه میکنند. مهندس رو با عنوان تکنسین و تکنیسین رو با عنوان کارگر استخدام میکنند. پرسید خوب مدارکتون رو دادید ارزشیابی کنند در اینجا؟ گفتم فکر میکنید مشکلی رو حل میکنه؟ تا وقتی که یک کارفرمای کبکی یک رزومه کبکی با امتیاز 7 و رزومه مهاجر با امتیاز 10 جلوشه و اون رزومه کبکی رو برای مصاحبه انتخاب میکنه این ارزشیابی چه مشکلی رو حل میکنه؟ در ثانی برای بسیاری از شغلهای تخصصی شرکتها اصلا به ارزشیابی مدرک توجه نمیکنند و رزومه و تخصص و مصاحبه براشون مهمه و وقتی کبکی نباشی مصاحبه نمیشی این یعنی تضاد.
گفتم منظورم همه شرکتهای شما نیست بلکه 80 درصد اونهاست. گفت راه حلتون چیه؟ گفتم برای این راه حلی ندارم. برای راسیسم چه راه حلی هست؟ میخواین نلسون ماندلا بشم؟ اینو فقط شما میتونید حل کنید با کار فرهنگی.
گفتم شما هم به عنوان اداره مهاجرت مقصرید و حتی مامورین شما در سفارتخانه های شما مقصرند. مامورین شما موقع جذب مهاجرین یک سری سوال کلیشه ای مسخره از مهاجرین میپرسند که اکثر مهاجرین مجبورن به این سوال غلط جوابی مسخره بدهند که نمره منفی نگیرند. شما اگه میخواین سیستم رو اصلاح کنید باید از سفارتخانه ها و مامورین خود شروع کنید.
پرسید یک نمونه بگو، گفتم سوال میپرسین که "اگه در زمان رسیدن به کشور کانادا کار تخصصی خود را پیدا نکردید چه میکنید؟" مهاجران متخصص هم برای اینکه امتیاز منفی نگیرند، میگن کار در زمینه غیر مرتبط پیدا میکنیم و یک مدتی کار میکنیم تا بعد در زمینه رشته خودمون کار گیر بیاریم و مامور شما راضی از جواب امتیاز رو به اونها میده. ازش پرسیدم، خانوم؟ مهاجر متخصص تازه نفسی که ازونور با 10 سال سابقه کار اومده اینور و هنوز از تخصصش دور نشده کار نمیتونه پیدا کنه. میره یکسال هم گارسنی میکنه. بعد یکسال رزومه اش چی میشه؟ میشه 10 سال کار تخصصی در ایران بعلاوه یکسال گارسنی شما فکر میکنید این یکسال گارسنی مزیتی برای این مهاجر در رزومه اش میشه یا اینکه یک امتیاز منفی برای کارفرما میشه که یکسال این بابا از کارش دور بوده. همچین شخصی باید به همون گارسنی ادامه بده. پشت پرده جواب به سوال مامور شما این حقیقت پنهان شده.
گفت جواب درست چیه؟ گفتم جواب درست اینه که باید بگردم در زمینه رشته ام کار پیدا کنم. باید پیدا کنم و اگر نشد بگردم نقطه ضعفهامو پیدا کنم و برای رفعش اینجا کلاس و دوره برم و بعد دوباره برای کار در زمینه تخصصم اقدام کنم. هر چند تبعیض نژادی کارفرمایان شما رو نمیشه کاریش کرد.
گفتم خیلی از مهاجرین از استان کبک میرند میدونید چرا؟ برای همین راسیسمی که کارفرمایان شما برای استخدام اعمال میکنند. برای نمونه اگر در یک کمپانی کبکی رده کاری از 1 تا 4 تعریف شده باشه یک مهاجر رو اجازه نمیدن از رده 3 بالاتر بره. من کسانی رو میشناسم که مهاجر بودن اینجا و سیتیزن هم شدن و تحصیلاتشون هم اینجا بوده ولی سالی دوبار دنبال کار میگردن چون از تبعیض نژادی در محیطهای کاری شما گله دارند و در آخر شرکتی غیر کبکی یا بین المللی رو پیدا میکنند و مشغول کار میشن.
با من مقداری هم فرانسه حرف زد و به من گفت تو فرانسه ات بد نیست چرا ترجیح میدی انگلیسی حرف بزنی؟ گفتم این مشکل دیگه استان شماست، استانی که پر از تناقضات هست، اگه فرانسه من بد نیست برای اینه که سه سال در کشور خودم کلاس رفتم و اگه الان در استان فرانسوی زبان کبک ترجیح میدم که انگلیسی صحبت کنم برای اینه که شرکتهای کبکی علاقه ای به جذب مهاجرین ندارند و همین کامیونیکیشن رو محدود میکنه. وقتی با یک کانادایی صحبت میکنم و اون میفهمه زبون مادری من انگلیسی نیست سعی میکنه منو رسپکت کنه ولی هر زمان با یک کبکی صحبت کردم و به فرانسه هم صحبت کردم نه تنها سعی نکرده لهجه خودش رو تغییر بده و کمی استاندارد صحبت کنه بلکه سرعت مکالمه اش رو تندتر کرده. من از سه شرکت غیر کبکی در استانهای دیگه و حتی نمایندگیهاشون در اینجا اینترویو گرفتم ولی از یک شرکت کبکی در همینجا نتونستم اینترویو بگیرم و یا اگه گرفتم در شغلی نامرتبط و پایینتر میخواستن. من ظاهرا دو راه بیشتر نداشتم یا از استان شما میرفتم. استانی که از طریق اون پذیرش گرفتم و یا میموندم و با مشکلات میساختم. من راه سومی رو انتخاب کردم. هر چند که در این سن، بسیار برای من و خانوادم سخته ولی ترجیح دادم ادامه تحصیل بدم و مدرک دکترای خودم رو بگیرم.
در مورد نظام مهندسی کبک پرسید. گفتم اون رو هم اقدام نکردم و فعلا اقدام نمیکنم چون حدود یکسال باید وقت بگذاریم و به کلاسهایی نامرتبط مثلا اقتصاد مهندسی و نظایر اون بریم و درسهایی مثل این رو امتحان بدیم بعلاوه بیشتر از 1000 دلار که میپردازیم در ثانی شرکتهای انگشت شماری هستند که برای استخدام شرایطشون عضویت در نظام مهندسی کبک هست.
در آخر پرسید چه پیشنهادی داری که این کلاسهای زبان و کلاسهای مرتبط دیگه برای مهاجران آینده مفیدتر باشه.
گفتم شما الان قانونهای تشویقی برای شرکتهای کبکی گذاشتید که اگه مهاجرین رو استخدام کنن حدود نصف حقوقشون رو تا یکسال اول اداره کار کبک تقبل میکنه ولی باز هم شرکتها زیر بار نرفتن. بیایین کاری بکنید که از همون اول شرکتها رو با مهاجرین آشتی بدید. گفت چیکار؟
گفتم این بودجه و پولی که ماهانه برای کلاس زبان مهاجرین میدید رو جمع کنید و مهاجرین رو از همون اول که دارن از کشورشون میان بر اساس رشته دسته بندی کنید، به ارگانهای مرتبط و همچنین نظام مهندسی ها اعلام کنید که باید در هر دوره تعدادی از مهاجرین رو بعنوان والنتیر بپذیرند و هفته ای سه روز در شرکتهای مربوطه بروند و کار کنند یا آموزش ببینند و هفته ای دو روز هم کلاس زبان براشون بگذارین درآمدی ماهیانه هم از طرف اداره مهاجرت به هر مهاجر از محلی که گفتم تعلق بگیره در پایان دوره خواهید دید که چقدر سرعت یادگیری زبان این افراد بالا رفته و بعد از دوره چقدر از همین افراد جذب بازار کار خواهند شد و بیگانگی مهاجران کانادا و کارفرمایان کم خواهد شد.
صحبت ما در اینجا با تشکر فراوان خانم مصاحبه کننده پایان یافت. ولی جالب بود که خود ایشون هم به عنوان یک کبکی اقرار کرد که در شرکتهای اینجا راسیسم پنهان وجود داره و این بزرگترین مشکل اداره مهاجرت و مهاجرین با کارفرمایان هست و هنوز نتونستن حلش کنند.
صحبت ما در اینجا با تشکر فراوان خانم مصاحبه کننده پایان یافت. ولی جالب بود که خود ایشون هم به عنوان یک کبکی اقرار کرد که در شرکتهای اینجا راسیسم پنهان وجود داره و این بزرگترین مشکل اداره مهاجرت و مهاجرین با کارفرمایان هست و هنوز نتونستن حلش کنند.
۲۰ نظر:
اتفاقا این موضوعاتی که شما صحبت کردین موضوع صحبت من و خانومم بود دیشب . ما هم معتقدیم سیستم در جذب مهاجر خیلی بد عمل میکنه و بهیچوجه با وجود اینهمه نیروی ماهری که هر روز داره اضافه میشه امکانات نمیده . فقط فکر کنید چقدر نیروی متخصص در شغل غیر حرفه ایشون توی کانادا هستن و هر روز هم دارن بیشتر میشن ؟ چرا راننده تاکسی باید پزشک باشه و پیتزا دلیوری مهندس ؟
سلام
نظر شما در مورد کار داوطلبانه و اختصاص حقوق کلاس زبان به اون خیلی خوبه و همچنین امیدوارم دولت کبک با کارهای حمایتی بتونه سهم کارفرمایان مهاجر رو توی بازار کار افزایش بده تا این تبعیض ها کمرنگتر بشه.
عالی بود دوست محترم...
باهاتون کاملا موافقم من دارم باهاشون مستقیما کار می کنم و می بینم که چقدر تبعیض قائل می شند بین نیروی کبکی و من مهاجر
در اصل اینا هدفشون همینه اینا می خوان که از نیروهای مختصص به عنوان کارگر یا رده های پائین استفاده کنندو از این کار لذت می برند من اینو شخصا تجربه کردم. فکر نمی کنم حرف ها و گوشزدهای امثال من و شما هم تاثیری داشته باشه . دست آخر یا باید تسلیم بشیم یا اینکه یه تجارت شخصی برای خودمون راه بندازیم این یه واقعیته با تمام تلخی هاش.
موفق باشید
ممنون از اینکه تجربه تون رو با ما خوانندگان وبلاگ درمیون گذاشتین. من الان دانشجوی دانشگاه مونترال هستم، توی یه محیط کاملا کبکی. هم گروهی های کبکی دارم و استادهایی که بیشترشون همون لهجه ای رو دارند که شما غیراستاندارد میدونین. تا حالا دنبال کار نگشتم اما توی محیط دانشگاهی هیچوقت چنین احساسی رو که شما تجربه کردین تجربه نکردم و دوستان کبکی م تعجب می کنن وقتی من از نویسنده های فرانسوی که کتابهاشون رو خوندم حرف می زنم یا از شانسونیه های فرانسوی. ولی من هم شنیدم که توی محیط های کاری تا حدودی تبعیض وجود داره که به نظر من طبیعیه. برای من که از کشوری میام که توش مهاجرهای افغانی جز شغل کارگری کار دیگه ای نمی تونستن گیر بیارن. خیاط ماهر افغانی رو می شناختم که با وجود اینکه خیلی سلیس فارسی حرف می زد و ده سالی بود در ایران زندگی می کرد نمی تونست به عنوان خیاط کار کنه ، کارگری می کرد و به صورت غیرقانونی در منزل خیاطی می کرد. خانوم مظلومی داشت که اندازه مشتری ها را می گرفت و مرد می دوخت و هرچقدر می خواستی دستمزد می دادی. چون می ترسید اگه مشتری ناراضی باشه لوشون بده. یا خانوم خیاط معروفی رو در شمال تهران می شناختم که با دستمزد بالا لباسهای مجلسی می دوخت. دوستی که همسایه اش بود می گفت خیاط اصلی زنی افغانه که نمی تونه خودش کار کنه. افغانی از فرهنگی نزدیک می آید با زبانی مشترک و ما ایرانیها تحقیرش می کنیم. چه توقعی از کسانی داریم که فرسنگها از زبان و فرهنگشون دوریم و تازه بعضیهاشون پر از پیش داوری هستن از ما.
موفق باشید...
واقعا شما فکر میکردین اینها با مهاجرین بدون تبعیض رفتار میکنند؟ چه پندار خامی
ei val ali bood
ممنون آقای مهندس
واقعا مکلی که بهش اشاره کردین مسئله مهمیه.
باید دید چطور میشه از پس این مشکل بر اومد و چطور باید باهاش کنار اومد یا بهش غلبه کرد
Salam doost aziz
agar vaghean hamintory mosalat in mavared haro behesh gofte bashid bayad begam ke jaye tashakor dare ke shoma be namayandegy mohajaeran in vagheiatharo goftid.
Mamnun
طبق همیشه ، کارتون درسته
ماهم با مسئله راسیسمیشون گرفتار شدیم .
salam,
dirouz to markaz kharid Atwater yek nafar o didam ke kheli shabiheh shoma bod..
kheli delam mikhad bahash harf bezanam ...
man inja alan 4 maheh ke mohajeram..
az aval hamishe web loge toun o mikhonam..
movafagh bashin
farzan
salam,
Man aghaye mohajer o be onvaneh ye shakh bi taraf o kasi ke vagheyat o minevise hamishe ghabol daram.
che vaghti Iran bodam va web loge shon o mikhondam, che vaghti ke Montreal hastam o moghayese mikonam..
man ba Amineh kamelan movafegham,,,ino midonam ke khode aghaye Mohajer ham Movafeghan..
chon age history web loge shon o bekhonin..to post haye ghabili khodeshon kamelan tozih dadan..
maslan chera be Canada mohajeart , 25 augest..
ya ma azmodim bakhte khish dar in shahr..
be nazar khode bandeh... Quebeqi ha kheli ham Ta inja ba ma khob raftar kardan......
khobe ke az sarzamin jadide mon lezat bebarim..
Va ino bedonim ke raftar faghat o faghat Yek Irani Inja be paye hame neveshteh mishe...
Faghat yek irani
Man Montazer post badi aghaye mOhajer hastam ...
Midonam ke balanc o kamel Bar gharar mikoneeee..
MOvafaght bashin
سلام مهندس
من دوباره تونستم قبل از اومدن به اینترنت دسترسی پیدا کنم و همه پستهای نخونده رو بخونم
این پست آخریتون حرفای زیادی داره شاید بشه گفت قضاوت دقیقتری نسبت به قضاوتهای قبلیتونه واقعگرایانه است و دید خوبی به خواننده میده حداقل برای من که خیلی مفید بود راه حلاتون رو نمیدونم درسته یا نه ولی وقایع رو خیلی خوب به تصویر کشیدید
شاد باشید
آیا میدانید اولین کسی که از شیلنگ استفاده کرد کوروشِ کبیر بود؟
آیا می دانید نام اصلی تیم بارسلونا ، برق شیراز بوده و طی فرایندهای واجی به شکل امروزی در آمده است
آيا ميدانستيد اسكندر مقدوني در اصل ايراني بود و براي رد گم كردن به ايران حمله كرد؟
ممنون از دفاعیات شماامیدوارم آنجا گوش شنوا باشد .
سلام مهاجرعزیزواز اطلاعاتی که میدهید سپاسگزارم ولی شما قول داده بودید یک پست برای اینکه اگر ابتدای راه بودیدکبک را انتخاب می کردیدیا خیر.بگذارید.پس چی شد؟من که به شخصه خیلی منتظرم چون نظرات شما برام ارزشمنداست.با سپاس فراوان
امینه: زیاد طبیعی نیست چون ایران کشوری مهاجر پذیر نیست ولی کانادا رسما و اصلا مهاجر پذیر است. برای مقایسه هم به نظرم کانادا رو نباید با کشور ایران مقایسه کرد اگه با کشور مهاجر پذیری مثل آمریکا مقایسه کنیم بهتره.
---------------------------------
مهرگان: گوش شنوا نباشه دودش به چشم خودشون میره بعدا مینویسم که چرا برای همین هم دنبال این هستن این مسئله رو حل کنن یعنی اول به خاطر خودشون کاش مردمشون هم اینقدر میفهمیدن.
---------------------------------
شاید بعدا بگذارم ولی شما فرض کنید تیتر این متن اینه."اگر دوباره مهاجر میشدم به کبک میامدم؟"
--------------------------------
اگر پیام شما حذف شده. متاسفم ولی من هیچگونه تبلیغات در اینجا منتشر نمیکنم.
ممنون از پست خوبتون اقاي مهاجر. همونطور كه گفتيد كانادا يك كشور رسما مهاجر پذيره و ريسيزم به هيچ عنواني نبايد توش باشه. ولي ميبينين كه اينجا هم فرق زيادي از اين نظر با ايران نداره. البته انتاريو خيلي بهتره و مخصوصا تو تورنتو شما تقريبا ريسيزم نميبينين. چون تو تورنتو ديگه تقريبا همه مهاجر جديد هستند و وايت ها هم ديگه عادت كردند. ولي اينجا هم ٢٠ سال پيش مثل كبك بود. طول ميكشه. و اخر هيچ وقت هم به چشم فرست سيتيزن نگاهت نميكنند. حيف از اون ايرانه خودمون، اين مشكلات اساسي اصلا اونجا احساس نميشه.
ارسال یک نظر