۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۰, شنبه

اگر دوباره مهاجرت میکردم آیا به کبک میامدم؟

خیلیها از من خواستن که این پست رو زودتر بگذارم. مسلما الان خیلی بهتر از چندین ماه پیش میتونم در اینباره مطلب بنویسم و تقریبا تمام دلایلم رو در این زمینه دارم. ولی اگه بخوام بنویسم مسلما به این سادگی نخواهد بود. حتما به دو زبان فرانسه و انگلیسی هم خواهم نوشت و چه بسا بار منفی و مثبت بسیار زیادی در اینجا خواهد داشت. ترجیح میدم این مطلب رو کمی بعدتر درحالیکه جای پام اینجا محکمتر شده و از نقطه قدرت بنویسم و حتی در مجامع عمومی اینجا مطرح کنم ولی برای کسانی که میخوان نظر منو دراینمورد بدونن میگم که من در پستهای اخیرم کمی به این مورد اشاره کردم و تقریبا مشخصه که نظر من در مورد این استان چیه.
راستش وقتی من به اینجا مهاجرت کردم قصدم این نبود که حقوقی بگیرم و شب دانسینگی برم و به سلامتی کشورم مشروبی بخورم. قصد من این بود که چیزهایی که در ایران نتونستم بدست بیارم و یا ادعا میکردم نمیذارن بدست بیارم رو بدست بیارم.
در اینجا هم این شرایط آسون نیست و من هم قصد ندارم آسون بدست بیارم. اگه من بخوام آدم موفقی در اینجا بشم باید خودم رو تحمیل کنم بهشون. با تخصص یا تجربه یا هر چیز دیگه.
اوایل که اومده بودم اینجا یک رزومه داشتم که خودم فکر میکردم خیلی عالیه. ولی الان به رزومه ای که دارم نگاه می کنم و با رزومه اولم مقایسه میکنم میبینم خیلی فرق کرده. اوایل به 20 جا زنگ زدم تا دو تا اینتورویو گرفتم البته همون اینتوریو دوم کار دستم داد، دانشگاه منو موقت برای نزدیک یکسال استخدام کرد و بعد که قرارداد تموم شد به من گفتن ما علاقه داریم شما اینجا بمونی و در دکترا ادامه بدی ولی قرارداد محدود بوده و دیگه نمیتونیم ادامه بدیم. من هم سویچ کردم به دکترا. شاید اونموقع برگشت من بعد از 11 سال که فوق لیسانسمو گرفتم و کار کردم به تحصیل یک رویا بود ولی به هر حال برگشتم. تجربه من خیلی کمکم کرد اوایل فرق من با یک دانشجوی صفر کیلومتر که اومده بود به این رشته این بود که من میتونستم مسئله رو حس کنم و تو ذهنم شبیه سازی کنم ولی اون دانشجو فقط میتونست فرمول بنویسه ازش و شرایط که از ایده آل به عملی درمیومد رو نمیتونست وارد فرمول کنه برا همین کانسپتی که میدادند در حد همون کانسپت باقی میموند. مشکل من هم این بود که نمیتونستم مسئله ای رو که داشتم میدیدم و حس میکردم چی میشه رو روی کاغذ بطور کامل بیارم وقتی این دو مسئله کنار هم قرار گرفت، تونستیم یک قرارداد تحقیقاتی 100 هزار دلاری برای یکسال با شرکت بلک بری (ریم) ببندیم اون دانشجو شاید تجربه منو 10 سال دیگه بدست بیاره ولی من در همین یکی دوسال چیزی رو که میخوام ایشالا بدست میارم.
زیاد به حاشیه نرم، به نظرم الان با زمانی که اومدم فرق زیادی کردم. الان ماهی یکی دوبار از شرکتهای مختلف به نام من و با اشاره به تجربه هام پیشنهاد کاری میاد و همین فرق رزومه من رو با قبل نشون میده. در عرض این یکسال نه تنها به تجربه عملی من اضافه شده بلکه یکی دوتا ژورنال هم تونستم بدم. ولی به نظرم هنوز زوده برای جواب دادن به پیشنهادات کار. الان اعتماد به نفسم بیشتر شده ولی به نظرم باید بازم کمی کار کنم. اگه میخوام خودمو به اینا تحمیل کنم باید خیلی بالاتر از اینا باشم.
من وقتی اینجا راضی میشم، که شرکت خودم رو بزنم و بعد از کبکی مصاحبه استخدام بگیرم. اینه که فعلا منو راضی میکنه.

۱۳ نظر:

مجید گفت...

مهندس به همون اصطلاح لوطی گری
خیلی باحالی مهندس!!!

کارت درسته، امیدوارم تو شرکتی که میزنی ایرانی ها رو هم استخدام کنی و نه فقط کبکی ها رو

ناشناس گفت...

mohandes jan mashroob ham lotfe khodesho dare. hame chiz karo darso poole ziad nist.
in ruza bala nesbat tu sare har ki mizany dare too canada phd mikhune.ke behesh begand dr ama ghafel az inke inja bar akse iran faghat be dr haye goroohe pezeshky mesle pezeshk va dampezeshk pishvande dr ezafe mikonand.in yek ghanune tu canada va amrica.
ghabele tavajohe dokhtarhaye irany
be nazare man hame adamha movafagh hastand.dars va kar bakhshy az zendegiye.omidvaram ma irany ha doctorhaye farhang ham begirim

ناشناس گفت...

انشاال... همیشه موفق باشین. واقعا وقتی نوشته های شما رو می خونیم انرژی می گیریم و فقط دعامی کنیم هر چه زودتر نامه مدیکال ما هم بیاد و زودتر ما هم تکلیف زندگیمون معلوم بشه هر چند می دونیم که تازه خیلی سختیها شروع می شن.

نازنین

فرزانه گفت...

نوشته تون به آدم اميد ميده. اميد به اين كه با تلاش و فعاليت ميشه در جايگاه مناسب خود قرار گرفت. خيلي به وجود افرادي مثل شما افتخار ميكنم و اميدوارم وقتي كار مهاجرتمون درست شد و اومديم كانادا با ادامه تحصيل و تلاش بتونم مثل شما آينده روشني داشته باشم. نابرده رنج گنج ميسر نميشود....

ناشناس گفت...

جالب بود و باعث افتخار ایرانیها.
کاش جمله ی آخرتون رو اینطور تموم میکردین :
من وقتی اینجا راضی میشم، که شرکت خودم رو بزنم و بعد کبکی استخدام نکنم چون جوونای ایرونی با استعدادی اینجا هستند که باید استخدامشون کنم. اینه که فعلا منو راضی میکنه.

یک ایرانی سربلند گفت...

زیاد از خودت مطمئن نباش مهندس مغرور، اینروزها تو سر خر بزنی اینجا یک مدرکی از دانشگاه و دکترا داره، من که اینجا به عنوان یک ایرانی از زندگیم راضیم. تو اومدی میخوای به کاناداییها درس بدی؟ اونا از ما ایرانیها بهتر بلدن چیکار کنن.

Kamran گفت...

Man be onvane yek irani Inja hazeram dar restaurant va taxi va baraye quebeci ha kaar konam vali in charando parandiato az shomahaa nashnavam. bishin baba zendegito bokon, hala kar kardan bara canadaei eib shod? dar zemn inja tu sare sag bezani doctora dare

Mohaj Canada گفت...

دوست عزیز ناشناس: با منطق شما، تو ایران و حتی همینجا تا اونجا که یادمه نه تنها پزشکان و به قول شما پیرا پزشکان بلکه عوام آمپول زنها رو هم دکتر صدا میکنن البته حق دارند فکر میکنند هر کی با گوشت و خون یا آلودگی سرو کار داشته باشه دکتره ولی بحث ما اصلا ربطی به این موضوع نداشت.
دو مورد آخر هم همینطور من بحثم چیزی دیگه ای بود نمیدونم چرا حس چشم تنگی ایرانیان بعضی وقتها گل میکنه. ولی اشکال نداره ما کار خودمون رو میکنیم شما هم کاری رو که میدونید درسته بکنید ببینیم آخرش چی میشه ;)

Reza گفت...

Salam be mmohandese aziz
man fekr mikonam har kasi hadafesh va aghayedesh mohtarame va bdar morede shoma ham hamintor vali nafahmidam ke hadafet az quebec-i estekhdam kardan chie?vali fekr mikonam ke in takid roye quebec-i estekhdam kardan kheili ghashang nist
shad va mavafagh bashi
Reza

ناشناس گفت...

Mohandes aziz, kamelan dar baraye Iran dorost migid. oonja har ki kife samsomet dastesh migire ham mohandese.ama agar khub nazare mano bekhunid be onvane kesy ke hagh dare nazaresho bege Iran nabud.MAN sys amoozeshy Canadaro khedmatetun goftam gorbunet beram.man vaghean az in system etela daram ke khedmatetun goftam. va dar zemn harfy az pirapezeshky nazadam . band e khedmatetun faghat pezeshk dampezesh va dandanpezeshk ro arz kardam.Mitunid az vezarate tahsil ham beporsid.
felan ma mohajera az sadaghe sarie hamin kebeki ha ke adam hesabeshun nemikonim inja rahat mohajerat gereftim .agar ina nabudand ke alan ma ham tu Iran budim pishe agahye president.
man be shakhse mokhlese ham Irany ha ham Kebeki ha ham hastam.
va inke migid bebinim ki be koja mirese mano yade in aghideh mindaze ke mige:
مونتسکيو
آدمي اگر فقط بخواهد خوشبخت باشد به زودي موفق ميگردد
ولي او مي خواهد خوشبخت تر از ديگران باشد
و اين مشکل است

رودابه گفت...

حیف و صد افسوس .
اگه ایرانی سربلنـــــــد می دونست و می تونست که خودشو کمتر از دیگران ندونه و دیگران رو همیشه ستایش نمی کرد حالا حال و روز ایرانی این نبود که هست .................
بیگانه پرستی پیشه ی ماست ........
ممنون و موفق باشید

s.k گفت...

سلام آقای مهندس. از نوشته تون واقعا لذت بردم. من الان سنم زیاد نیست اما واقعا دوست دارم از ایران برم و می خواستم بدونم آیا ایرانی های دیگه از این کار راضی هستن؟ وجود هم وطنایی مثه شما افتخار ماست. من معتقدم ایرانی ها اکثرا هوش و استعداد کافی رو برای پیشرفت دارن اما اینجا، با این ...
امیدوارم هرجا که هستید موفق باشید.

بهرام گفت...

آفرین بر شما
اگر همه مهاجرین مثل شما عمل می کردند ، موفق تر بودند.این نگاه واقع گرایانه شما هم بسیار عالی است.
از شما سپاسگزارم برای شماآرزوی موفقیت بیشتر می کنم.