دوستان جدید من

امروز تا ظهر استاد اومد درس داد و بعد از اون دانشگاه گردی داشتیم، یکی از دانشجوها رو مامور کرده بودن همه دانشگاه UQAM یا همون دانشگاه کبک رو به ما نشون بده تا بتونیم راحتتر از امکاناتش استفاده کنیم.

خودمونیم رک و پوست کنده بهتون بگم، اینقدر عزت و احترامی که برامون قائل میشن، هیچوقت تو یک محیط اداری یا دانشگاهی تو مملکت خودم در عرض 30 سااال از کسی ندیدم. گاهی از بس احترام میگذارن و امکانات بهمون میدن، دیگه خجالت میکشم. اینارو برا تبلیغ اینجا نمیگم، اینجا مشکلات خاص خودشو داره، اونا جدا ولی این هم جدا اینارو میبینم و میگم مثل مشکلات اینجا.

والا تو این خیابونی که دانشگاه یوکم قرار داره یعنی سن کاترین، درست چسبیده به پاویون ما دو سه تا سک-س شاپ هست، من هر وقت میخوام وارد شم خندم میگیره. آخه برام عادی نیست. یارو تمام وسایل و ادواتش رو ردیف کرده پشت ویترین. حالا کارگاه و ایناش جدا. اینم فیلم ماست. امروز به این راهنما به شوخی میگفتیم، اینهمه اینجا برا ما بازدید گذاشتی نمیشه بریم اون دست خیابون یه بازدیدم از اونا بکنیم؟ خلاصه کلی شوخی میکردیم و میخندیدیم. حالا تعریف نباشه، من کلا تو محیط بیرون و هر جا باشم سعی میکنم محیط رو شاد بکنم حالا میخواد ایران سر کار باشه، مسجد باشه، یا سر کلاس تو کانادا باشه. بچه ها هم همه همراهی میکنن.

هفته دیگه یا دو هفته دیگه جاتون خالی میخوان مارو ببرن کبک سیتی بگردونن 8 صبح حرکت داریم و هشت شب هم برمیگردیم. مهمون دولت کبک هستیم.

امروز هم که اومدم خونه دیدم یک نامه از دولت کبک اومده که برا اینکه پول بچه هاتو بدیم باید مطمئن بشیم اینجا زندگی میکنی و نرفتی مثلا تورونتو برا همین ، فاکتور تلفن و فاکتور کردیت کارت یا اجاره نامه رو خواسته بودن.

چند تا عکس هم از امروز و دوستا جدیدم براتون گرفتم، میگذارم.

جهان که میگن ما هستیم، 15 نفر تو یک گروه از "مولداوی، رومانی، ایران، پرو، کوبا، چین، مکزیک، ونزوئلا ، کلمبیا" مهم اینه که همه با هم دوستیم و خوش میگذره.