۱۳۸۸ آبان ۱۱, دوشنبه

روز واکسیناسیون

با اجازتون من حوصله جواب دادن کامنتها پست قبل رو ندارم. ولی نظرهارو خوندم. هر کی هر چی دلش میخواد بنویسه سانسور نمیشه. فقط اجازه بدین منم هر چی دلم خواست بنویسم. اگه هم عصبانی شدم ببخشید چون بعضی پیامهای خصوصی خیلی بد هم دریافت کرده بودم که همین بود شدیدا عصبی شدم. نمیدونم قصدشون چیه و چرا میخوان آدمو عصبی کنن. این بای بای رو هم باید سهمیه بندیش کنیم و بگیم تو هر پست بیشتر از یک کامنت نگذاره. آخه شمام دنبال دردسرمیگردید میاید پیام میگذارید به نامش خوب اونم میاد جواب میده. هر چند پیام هم نگذارید باز میاد و جواب میده. اصلا بیخیالش. شما کار خودتونو بکنید.
امروز حسابی خسته شدیم هممون، تو صندوق پستیمون برنامه زمان بندی واکسن H1N1 رو انداخته بودن از امروز به مدت 7 روز نوبت بچه های زیر 5 سال بود که واکسن رو بزنن، گفتیم روز اول بریم. محل ساعت 12 در یک مدرسه بود، ما 11 صبح راه افتادیم، 12 رسیدیم اونجا، وای چه خبر بود، فقط 15 دقیقه راه رفتیم تا رسیدیم به ته صف. حدود 1000 متر صف بود. همه با بچه کوچیکاشون اومده بودن، شانس آوردیم هوا زیاد سرد نبود شاید 5 یا 6 درجه بالای صفر و آفتابی. 5.5 ساعت تو صف بودیم با بچه ها. بچه ها خیلی خسته شدن. برنامه ریزیشون خیلی بد بوده (ببخشید انتقاد کردم) برای واکسیناسون، میتونست بهتر باشه. میتونست شعبات زیادی داشته باشه یا از تو اینترنت و تلفن به هر کس شماره و ساعت بدن که سر ساعت بیان نه اینکه بریم با یک کیلومتر صف مواجه بشیم. خلاصه ساعت 5 نوبتمون شد و واکسن بچه ها رو زدیم. برای آنفولانزای فصلی هم گفتن تا 2 3 هفته دیگه، نوبت خودمونم برای واکسیناسیون آخر نوامبر هستش.
اونجا که بودیم تمام این رادیو و تلویزیونهای کانادا از زمین و هوا اونجا بودن، انگار دوست دارند تشنج درست کنند. 3 ماه بود از تلویزیون هی میگفتن واکسیناسیون هی میگفتن خطر، کافی بود یکجا یکی بر اثر آنفولانزا فوت کنه دیگه غوغا میشد و مردمو نگران کرده بودن حالا که مردم هجوم برده بودن واکسن بزنن انگار سوژه خبری خوبی درست کرده بودند. اومده بودند دادوهوار که چرا واکسن کمه و چرا برنامه ریزی نیست. تازه یک کاغذ دادن دستمون که این واکسن گارانتی صددرصد نیست بازم مواظب باشید. دیروز هم انتخابات شهردارهای کبک بود. چیزی که برام جالبه تبلیغات غلو آمیز هر جناح برای جناح حاکم بود. از تلویزیون پخش میکنن که خانومه شیر آب رو باز میکنه و آب گل آلود میاد و وقتی میخوره صدا سیفون براش میذارن. آخه کی اینجا اینجوریه، آبش انقدر خوبه که تازه خانومم آب رو برا چایی میجوشونه میگه بر عکس ایران اصلا کتری جرم نمیگیره.
فردا هم اولین روز کلاس فرانسمه، اصلا نمیدونم چه سطحی منو انداختن، برام فرقی نمیکنه. کلاس از 9 صبح تا 4 بعد از ظهره. خیلی دوست دارم بتونم تا آخر این ترمو برم. ولی خوب درینصورت کار چی میشه؟

۱۱ نظر:

Unknown گفت...

چقدر بد. بچه ها گناه دارند توی این سرما این همه ساعت. آیا گفتند که بعدش ممکنه تب کنند یا عوارض دیگه ای داشته باشه؟
کلاس زبان هم خودش یک تجربه هست و آدم با افراد تازه آشنا میشه و بعضی وقتا این آشنایی خوب هستند. راستی مصاحبه کاری شما به چه زبونی بود؟ آیا همه کارها پیش نیازشون زبان فرانسوی هست یا برای انگلیسی هم کار هست؟

Mosayeb Karimi گفت...

سلام
والا مهاجر عزيز من بدون اينكه اسمي از ايشون ببرم (همانطور كه خودتون فرموديد)جواب دادن ديگه ما نمي دونيم چيكار كنيم كه ايشون بهشون بر نخوره

golitoronto گفت...

سلام من حدود ۳ ساله کانادا هستم و می‌‌توانم بگم که تقریبا همه وبلاگ‌های مهاجر یا در شرف مهاجرت به کانادا رو می‌‌خونم اونهم چون بیشتر مواق در منزل بیکارم. برایم یک سوالی‌ پیش آماده: آیا وجود وبلاگی مثل شما و چند نفر دیگر که از کانادا انتقاد می‌‌کنند (به درست یا غلطش کاری ندارم) در میان اینهمه (شاید ۲۰۰) وبلاگی که فقط از کانادا تعریف می‌‌کنند، چقدر مهم است که دوستان انقدر با هم جر و بحث می‌‌کنند. من مطالبی که شما می‌‌نویسید رو نه منفی‌ می‌‌دونم نه مثبت، بلکه چون به تجرببیت خودم خیلی‌ نزدیک هستند بیشتر واقعیت می‌‌دونمش.

مثالی بزنم: من تا ۶ ماه پس از ورودم به ترنتول چون آدم مذهبی‌ نیستم گوشت گاو و مرگ رو حلال نمی‌‌گرفتم و اصولا برایم فرقی‌ نمی‌‌کرد. اما بعدا که فهمیدم غیر از بحث مذهب، یک فرق عمده اینست که در ذبح حلال اجازه خروج خون از بدن جانور بطور کامل داده می‌‌شود و اصولا طعم گوشت هم فرق می‌‌کند. پس از آن اولین بار از یک مغازه افغانی گوشت حلال گرفتم و دقت کردم که دیگر بوی خاصی‌ که گوشت‌های اینجا می‌‌دهد (بخصوص استیک) در کار نیست. خوب یکی‌ می‌‌تواند این را به حساب انتقاد بگذرد یکی‌ به حسابی‌ عقب مانده بودن من یا ... اما به نظر خود من این واقعیت است. ببخسید که زیاد حرف زدم. موفق باشید.

Mohaj Canada گفت...

حالا میبینید کیا پیدا میشن؟ عقده هاشونو اینجور جاها خالی میکنن. اگه اینطوری خالی میشن بذار هر چی میخوان بگن. من که جواب نمیدم شمام لطفا اینجور مطالب کم اهمیت و خنثی رو جواب ندید و فرض کنید ندیدید.
از گلی خانوم و سونیا هم ممنونم.

Unknown گفت...

من هم طعم گوشتهای اینجارو دوست ندارم. البته حالا عادت کردم ولی اولا دوست نداشتم. همش فکر می کردم که طعم جگر داره. کاری که کردم همیشه گوشت رو نیم ساعت اول تو آب می ذاشتم و کمی آب خونش در می آمد و بعد از شستن می پختم که که اینجوری طعمش بهتر میشد. کلا" من گوشت حلال نمی خرم. جون نمی دونم که پروسه کشت آنها چطوری هست و آیا کسی به سلامت گوشت نظارت داره یا نه.

sasan گفت...

رفیق ، ارشیو شما رو خوندم و براتون متاسف شدم كه وقتی ایران بودین ازوضیعت ایران راضی نبودین و حالا کانادا هم راضی نیستین واقعا خیلی سخت كه آدم پا در هوا باشه و از هیچ جا راضی نباشه من نگران شما هستم بهتون پیشنهاد میکنم كه برای لاتاری آمریکا اقدام کنین تا آخرنومبر وقت دارین شاید بتونین تو آمریکا احساس راحتی بکنین اگر اونجا هم نتونستین بلاخره اینها همه کشور تو دنیا مثل استرالیا ، افغانستان ، قبرس و ........همه امتحانشون مجانی. بلاخره جایی پیدا میشه كه فرش قرمز براتون پهن کرده باشن تو ایرانه خودمون و کانادا كه هیچ کس تحویلتون نگرفت
یک نکته دیگه من در وبلاگ بای بای کانادا خوندم كه کار و وضیعت در کانادا خیلی بده. فک کنم شما یک جای کار اشتباه رفتین كه تونستین بعد از ۲ ماه امدن به کانادا به جای ضمین شوری و کار گل کردن ، تو دانشگاه میخوان استخدامتون کنن مگه کار درست حسابی تو کانادا هم هست ؟ ما تا حالا شنیده بودیم كه تو کانادا همه مردم بدبخت هستن و دارن فقط یخ میزنن .لطفا کم برای مردم قیف کار پیدا کردنتون بیان هیچ کس باور نمیکنه كه شما بعد از ۲ ماه کار درست درمون پیدا کردین حتا بای بای کانادا

ناشناس گفت...

امیدوارم اصلا این آقای مهندس (با تجربه) اصلا کانادا تشریف داشته باشن و اینقدر طلبکار باشن. شاید هم با سرویس گوگل از کشور عزیزشون کار پیدا کردن. می‌‌بینید که جوابی‌ هم ندران و فقط انتقاد می‌کنن.

Vahid گفت...

Oublier ces commentaires malade mon ami! comment est le cours de français qui se passe?...a

Mohaj Canada گفت...

Oui, Mon ami ,mais ils sont completement malades, j'ai le regret de te dire que ils veulent prouver qu'il y a beaucoup des Iraniens deçus et malades au Canada comme eux, mais totalement ils ne sont que 2 ou 3 hommes malades au Canada et tu vois leur texte

Unknown گفت...

چرا من کانادا رو دوست دارم؟
برای اینکه تمام آدمها با تمام اختلافات ظاهری، زبانی، دینی و فرهنگی با همدیگر با آرامش و به طور بسیار زیبایی کار و زندگی می کنند.
وقتی می بینیم که یک تعداد محدود ایرانی در محلی به وسعت فقط یک وب لاگ نمی تونند اختلاف نظر و آرا را تحمل کنند بسیار متاسف می شوم. زندگی در کانادا فقط پیدا کردن کار و خرید خانه نیست که تمامی اینها به راحتی در ایران قابل حصول هست. بخش مهم زندگی در کانادا یاد گرفتن احترام به گوناگونی و تفاوتها هست.

Unknown گفت...

Salut cher Mohajer,
Dès maintenant j'ai decidé t'écrire en francais.
Car,je crois qu'il n'y a pas de personne (surtout Bye Bye) qui peut déranger ou imposer ses idées fossiles.
Je te souhaite des bons cours de francais.
1)
Comment tu as réussit à trouver un cours comme ca a UQAM ?
2)
Est-ce que tu touche l4argent de la part de gouvernement de Quebec pour participer au cours de francais?

BON COURAGE