۱۳۸۸ آبان ۱۰, یکشنبه

نقطه سر خط

بر میگردیم سر خط خوب یکم عصبی شدم، ببخشید. ولی خوب من اینجا دوست دارم هر چیو که دوست دارم بنویسم. جهت اوندسته از کسانی که اصلا نمیدونن هدف از بوجود آوردن این وبلاگ چیه، بازم میگم اینجا وبلاگ منه. من سعی دارم احساس خودمو منتقل کنم و در این مسئله هم موفق بودم، به اون دسته که حرفهای آنچنانی مینویسند میگم انتقاد کنید ولی تکلیف نکنید. یکی میاد میگه من نظرم نسبت به شما عوض شد، چرا نسبت به شلوار جین تنگ خانوما اون متن رو نوشتید؟ یکی میاد میگه من دلم به حال خانوادتون میسوزه که شما همه چیو منفی میبینید؟ یکی میاد میگه همه جا شایعه شده شما و وبلاگ فلان کس یکی هستید مث اینکه فلان کس بیکاره بیاد جای دو نفر و در دو شهر مختلف و دو نظر مختلف چیز بنویسه. ول کنید بابا. مهم اینه که اینجا وبلاگ منه. الان خوب باشم خوب مینویسم، حوصله نداشته باشم بد مینویسم. وبلاگ یعنی همین یعنی از زندگی شما لاگ میگیره نه اینکه برا خودتون اینجا شخصیت سازی کنید یک سری هم بسازید بیان براتون به به و چه چه کنن. چیزای بد رو هم سانسور کنید. باور کنید اگه فردا قراری با دختری هم بگذارم میام اینجا مینویسم. تازه این که خبر بدی نیست. اینجا رو هم سه نفر ازش خبر دارند یکی من دیگری خانومم و سومی یکی از همکارا سابقم. وقتی من مینویسم "سخته" بدونید قبلش یک مقدمه داشته که با زنگ زدن فلان استاد به آستانه تریگ رسیده نه اینکه همتون گیر بدید و منو نصیحت کنید اینجا کاناداست و کانادا یعنی همین و فلان و بصار.
اتفاقا کانادا هیچ چیز عجیب و غریب تر از مملکت ما نداره. لازم نیست حتما 10 سال اینجا زندگی کنی تا بفهمی. همین دو سه ماه هم کافیه. فقط کافیه اینجا که میای خودتو نبازی و کمی برنامه ریزی داشته باشید. خیلی هم از مملکت خودمون همه چی راحتتره و یک ایرانی از پس همه چی برمیاد. من همونطور که تو ایران عصبی میشدم اینجا هم میشم و بالعکس، ولی اینکه بعضیها اصلا متن وبلاگ منو نمیتونن درک کنن کمی عصبیم میکنه. مخصوصا اون بعضیها از قشری باشن که هیچوقت نمیتونن آقایون رودرک کنند و معمولا روی هر چیزی رو نگاه میکنن و خوشگل نباشه اعتراض میکنن. من اینجا اجازه به کسی نمیدم که منو به سمتی ببره که مجبور شم خودم نباشم . اجازه هم نمیدم کسی تکلیف کنه چی بنویسم.
خوب این دو روز حسابی باد و بارون اومد و 90 درصد برگ زرد و قرمز درختها رو ریخت. هوا هنوز آنچنان سرد نشده فکر کنم سرمای اصلی از اواخر نوامبر یا آذر ماه خودمون شروع بشه. راستش احساس میکنم زمستون اینجا هم زیاد مشکل بزرگی نیست. چه میدونم بذار بیاد تا ببینیم. اینجا تنها دلتنگی ایران اذیتمون میکنه و واقعا گاهی دیوونه میشم و یکدفعه میبینی کلشو سر یکی که اومده و حرف مفت زده خالی میکنم.
فردا برنامه زمان بندی واکسن H1N1 تو محله ماست برا بچه ها زیر 5 سال. محل در یک مدرسه هست، از حالا غمم گرفته، از تلویزیون صفهای چند هزار نفری رو میبینم و بعضی وقتها هم واکسن کم میاد.
از ایران شنیدم برای H1N1 کار زیادی نشده. شنیدم همین واکسن آنفولانزای فصلی هم اونجا نایاب شده. اینارو میشنوم ناراحت میشم. مردم ما خیلی بیش از اینا لیاقت دارند.
بهرحال تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها، بخوایم نخوایم واگیری این بیماری بسیار شدیدتر از آنفولانزای معمولیه. یکبار تو یکی از پستهای قبلیم نوشتم که فرق این آنفولانزا با آنفولانزای معمولی بالا آوردنها و دلدردهای مکرر با تاکید بر مکرر هست.
ویروسهای آنفولانزا و سرماخوردگی تنها ویروسهایی هستند که بر اثر سرما فعال میشن و برا همینه که در زمستون فراوونه.
محل کمین کردن این ویروسها در بدن مجاری تنفسی بینی و دهان هست، و بمحض اینکه دمای محیط پایین میاد این ویروسها فعال میشن و علائم اولیه که آبریزش و عطسه هست بروز میکنه. بنابر این فکر میکنم شستشوی دو یا سه بار در روز مجاری بینی و دهن با مواد دهان شویه و ضد عفونی کننده مفید باشه. بالا رفتن مقاومت بدن با مصرف ویتامین C خیلی مفیده. قرص اکی هرب شنیدم خیلی مفیده.
سعی کنید خودتونو گرم نگه دارید. هر وقت یادتون میفته برید و دستهاتونو با آب و صابون بشورید. اینجا مردم در ارتباط زیاد با ارباب رجوع مثل رانندگان اتوبوس اجازه نمیدن که کسی برای حرف زدن خودشو از یک فاصله نزدیکتر کنه و خیلی راحت بهش میگن عقب برو.
خلاصه مواظب باشید.

۹ نظر:

Bye Bye Canada گفت...

سلام مهندس

می‌‌بینم که زدی تو کار پزشکی‌ و لو دادی که من و شما یکی‌ هستیم :)

اما خارج از شوخی‌، به بهترین نتیجه رسیدی، همون که شاید چندین بر برات نوشتم:

"هیچ ادابی و ترتیبی مجوی، هر آنچه می‌‌خواهد دلم تنگت بگوی".

در مورد آنفولانزا هم زیاد نگران نباش. سال اولتون در اینجاست و عادات به مدیای اینجا نداری.

کلا تلویزیون اینجا چون چیز خاصی‌ نداره یا همش منتظر خبر جنگن یا بیماری ترسناک یا مدرسه رفتن سگ اپرا وینفری یا ....

اگه خبر‌ها بخونی‌ آمریکا هم واکسن زیاد نخریده چون بیشتر مال گروه پر خطر هست (طبق تکست‌های پزشکی‌) اما چون دولت گدای کانادا می‌‌خواد برای اوهیپش هزینه زیاد نشه، مساله رو گنده کنن که همه بترسن و واکسن رو بزنن.

اینج هر مریضی که بره دکتر، بدون هیچ کاری ۳۵ دلار برای دولت هزینه داره، تا آخرشو بخون :)


فعلا شب بخیر

خداحافظ كانادا

Mosayeb Karimi گفت...

سلام
خوشحالم كه اينقدر پر انرژي و با روحيه هستيد ولي اينكه در مورد آدم تعيين تكليف مي كنند كار درستي نيست و همانطور كه خودتون گفتيد يك وبلاگ حريم شخصي افراد هست و هر چي دلشون بخواد مينويسن اگر كسي هم دوست نداره نخونه.
اما در مورد آنفلوانزاي نوع A در ايران نه تنها هيچ كاري نكردند حج را هم تعطيل نكردند كه ما قطعا يك اوج ابتلا را بعد از برگشت حاجي ها خواهيم داشت.
واكسنش را هم كه اصلا نداريم در مورد درمانش هم با محدوديت مواجه هستيم چون داروي Tamiflu كه داروي اين بيماري هست تحت انحصار آمريكاست و ذخيره ما بسيار محدود است شما كه تو قاره آمريكا هستيد زياد نگران نباشيد ضمن اينكه فرهنگ ما هم هنوز جا نيفتاده چون بعضي وقتها دونفر را كه تو خيابون ميبيني چنان به جون هم افتادن حالا ببوس و كي ببوس.
اما آمار مرگ تو دنيا حدود0.4 درصد است در حالي كه تو ايران آماري كه اعلام كردن 1.2 درصده

Bye Bye Canada گفت...

اره ثنا جان حق با شماست همه بیماریها مال ایران است و تو آمریکای شمالی‌ اصلا مشکلی‌ نیست.

فقط یه صحبت کوچولو با کسانی‌ که میان یخستان بکنین، بد نیست. بپرسین کیسه کیسه دارو هم برا چی‌ میارن. البته احتمالا برای حفظ تعادل هواپیما :)

خداحافظ كانادا

شادی گفت...

سلام.
خیلی وقت بود نتونستم بیام و به وبلاگتون سر بزنم.من اصلا نمی فهمم چرا انقدر عصبانی می شید.حالا یکی اومده و یه چیزی گفته.اعصاب و سلامتی شما که مهمتره تا حرف اون.شایدم من خیلی بیخیالم در این موارد.
و یه چیزی درباره سرما خوردگی این دهان شوی ها بیشتر آنزیم های مفید دهنو از بین میبرن و یه جای مناسب می شه برای رشد میکروب ها.فک کنم استفاده نکنید بهتره.
چرا ما نمی تونیم بدونه این که دیگرانو مسخره کنیم نظرمون بزاریم؟این کار برای یه ایرانی کاره مناسبی نیست.(بای بای کانادا)

Sara Katan گفت...

این بای بای کانادا خیلی خنده داره به خدا! اولا از حرفاش تعجب میکردم بعد وارد فاز عصبانیت شدم. الان جدیدا به شدت منو به خنده میندازه! منم که میدونید کی هستم دیگه؟ وکیلم! وکیل مهاجرت! (لابد) LOL

Bye Bye Canada گفت...

ما هم خندیدیم ساشا جان نه شما اگه وکل مهاجرت بودی یه تعریف الکی‌ از کانادا می‌‌کردی :)

خداحافظ كانادا

shadi گفت...

جالب اینجاست که اینجا ماله آقای مهاجره ولی خداحافظ کانادا که البته پزشک هم هست و حتما داره درس میخونه و اصلا هم بیکار نیست تند و تند جواب کامنت ها رو میده

Bye Bye Canada گفت...

شادی خانم اینم از مزایای زندگی‌ در این کشور پیشرفته هست دیگه :) تازه مگه من و آگهی‌ مهاجر یک نفر نیستیم؟

Unknown گفت...

یکی به این عمو شجاع (بای بای کانادا ) بگه اگه لیاقت و عرضه داشت محل نظرات یک وبلاگ دیگه رو محل جولان دادن و لجن پراکنیهای خودش نمیکرد.

این بشر اینقدر ترسو و بی مایه هست که حتی قدرت شنیدن و تحمل انتقاد های خوانندگان وبلاگ خودش رو نداره و از لیاقت و شایستگی بقیه برای خودش مایه میذاره.

این مطلبو با اجازه مهـــــاجر محترم به ناچار اینجا نوشتم چون مطمئنم که سانسور نمیشه.

در امور مهاجرت ما دو نوع وکیل و مشاور داریم نوع اول که با چرب زبانی و دادن وعده های تو خالی مشتری جمع میکنن و برای پول آدمهای ساده جیبهای بزرگی دوختن

و نوع دوم برعکس گروه اول عزمشون رو جزم کردن که افرادیکه با هزاران امید و آرزو و به اممید داشتن آینده ای روشن (به زعم خودشون حالا درست یا غلط) تصمیم به مهاجرت گرفتن و یا حتی وارد کشور دلخواهشون شدن رو از کرده شون پشیمون کنن .

که هر دو گروه آدمهای فرصت طلبی هستند که از هر فرصتی برای رسیدن به اهدافشون کمک میگیرند.
حالم از هر دو اینها بهم میخوره.