۱۳۸۸ آبان ۶, چهارشنبه

گرفتن اینترویو دوم

امروز دومین اینترویو رو در طی این دو ماه پشت سر گذاشتم، راجع به این قبلا صحبت نکرده بودم. راستش 10 روز پیش یک پیشنهاد کاری برام اومد که خیلی با تجربه ای که داشتم جور بود. من شاید 50 تا رزومه به امان خدا فرستاده بودم ولی گفتم حتما باید این اینترویو رو بگیرم و گرفتم. یک شرکت بزرگ بود که ادعا میکنه در زمینه Air Traffic Control در جهان سرآمده و بیشتر با فرودگاهها در زمینه مدیریت ترافیک هوایی کار میکنه. 10 روز پیش رزومه فرستادم ولی تا دیروز خبری نبود. یک یادآوری گذاشته بودم که رو این کار کنم، دیروز یکبار دیگه رزومه دادم و همراهش داکیومنت رزوممو از رو اینترنت به شمارشون فاکس کردم. خیلی وقتها وقتی شما فقط با ایمیل به آدرسی که دادن ایمیل میفرستین، فقط مسئول کارگزینی نگاه میکنه و معمولا تخصص نداره و خیلی رزومه هارو ایگنور میکنه. ولی وقتی از کانالهای دیگه ای رزومتونو بفرستید کسان دیگه ای هم رزومتونو میبینن و به نکات خاصی توجه میکنن و بعد از مسئول کارگزینی میخوان تا یک تاریخ مصاحبه براتون تعیین کنه. سایت مفیدی که من میتونم برای ارسال فاکس به همه جهان بهتون معرفی کنم اینه: http://www.faxzero.com تا روزی دو تا فاکس رایگان براتون ارسال میکنه.
خلاصه دیروز صبح فاکس رو فرستادم اتاوا به مرکز اصلی این شرکت و عصر یکی از مهندسا ارشدشون از مونترال با من تماس گرفت و گفت بیا برا مصاحبه، گفتم کی بیام؟ گفت همین الان پاشو بیا، گفتم الان دارم برا خرید خونه میرم بیرون میشه فردا بیام؟ خلاصه برا امروز ساعت 10 صبح وقت گرفتم. و شب قبلش رفتم تو اینترنت و زمینه کاری شرکت و اینکه چه پروژه هایی و برا کجا انجام داده رو مرور کردم. همچنین تخصص مصاحبه کننده و اینکه چقدر با تخصص من آشناست و اصلیتش کجاییه که همش به من کمک کرد در اینترویو. مصاحبه کننده یک عرب مصری بود که همه زمینه کاریشو درآوردم. امروز رفتم اونجا، اولش کمی درمورد پروژه اخیری که تو یکی از فرودگاهها، برای کنترل ترافیک و افزایش راندمان باند فرود گرفته بودن توضیح داد و گفت اگه چیزی به نظرت میرسه بگو(تو پرانتز، این برا من خیلی جالبه که تو کشور خودم اصلا به من اجازه نزدیک شدن به همچین پروژه هایی رو نمیدادن و میگفتن این مال از ما بهتران و یا شرکتهای خارجیه ولی الان یکی از همین شرکتها راحت مسئله رو مطرح میکرد و نظر میخواست، این هم بیشتر به خاطر بی سوادی مدیران این بخش و پارتی بازیها و روابط عجیب و غریب این بخش در کشور ماست). بهر حال بعد هم نزدیک یک ساعت از من و تخصصم و کارهایی که کرده بودم پرسید و چهرش که راضی بود و همش میگفت خیلی خوبه حالا دیگه نمیدونم تو ذهنش چی بود. در آخر گفت حقوق؟ گفتم هر چی رنج نرمال شماست، در ضمن اینی هم که فهمیدم طرف عرب مصری هستش مفید بود چون همیشه در اینترویو من به پروژه هایی که با شرکت خودم تو خلیج فارس انجام داده بودم اشاره میکردم. این دفعه هم اشاره کردم ولی علیرغم میل باطنیم فارسشو فاکتور گرفتم. به خودم گفتم یکی دیگه بی عرضگی نشون داده تو اثبات این نام حالا نون تو آجر میشه. خلاصه طرف گفت خیلی خوب بود من راضیم ولی تو این دو هفته شما اولین نفری هستی که مرکز به من رزومشو فرستاده که باهاش مصاحبه کنیم. بذار ببینیم کس دیگه ای هم هست و اون چطوره و حداکثر ظرف مدت یکماه خبرت میکنیم.
تا اینجا دو مصاحبه ظرف 10 روز گذشته و هردوتاشونم در ظاهر خیلی راضی بودن باید منتظر بود و اینکه باز بگردم و شرکتهای زمینه کاری خودمو پیدا کنم و با نقشه قبلی بهشون از زمین و هوا حمله کنم.
یادم رفت بگم، وقتی داشتم با اتوبوس میرفتم دیدم کنار دستیم که گوشی در گوشش بود داشت نامجو گوش میداد فهمیدم ایرانیه. باهاش صحبت کردم گفت که از اصفهان هشت ماهه اومده و روز سوم کار پیدا کرده، تو اصفهان تو مغازه کارا کامپیوتری و اسمبل کردن و کار لپ تاپ بوده، وقتی اینجا اومده پدر خانومش بردتش تو کامیونیتی ایرانیها به نام "نور" و همونجا یک ایرانی دیگه که همچین کاری میکرد استخدامش کرده. میگفت اینجا کار در این مورد بهتر از ایرانه و تو ایران اشباع شده بود.
راستی در اینجا من تشکرات بسیار بسیار مخصوص از Google میکنم واقعا همه کاراش مفیده. من اینجا با وجود Google Street واقعا کارم راحته قبلش آدرس رو پیدا میکنم از رو ماهواره پیاده میشم رو زمین و با اینترنت گشت میزنم و آدرس و پلاک محل رو پیدا میکنم یک عکس هم از محله میگیرم و بعدش به محل که میرسم مث اینکه قبلا اونجا بودم و صاف میرم سر قرار. خدا خیرش بده. ایشالا سود شرکتشون روزبروز بیشتر بشه.
Special Thanks to Google Company and his personnels for all of his new inventions
specially in Google Map and Google Street
God Bless Google

۱۴ نظر:

Bye Bye Canada گفت...

سلام مهندس مبارکه.

امیدوارم که یکی‌ از این ۲ تا بزودی خبرت کنن.

دقت کن تو این پستت که از کانادا تعریف کردی و از ایران انتقاد، کانادا مثبت نویس‌ها هیچی‌ نمیان بگن و فقط میان ازت تشکر می‌‌کنن که از خاطراتت می‌‌نویسی!

دو روز دیگه که بازهم از احوالاتت اون موقع آات میگی‌ و یه انتقاد کوچولو می‌‌کنی‌، انواع و اقسام نسخه‌ پیچی‌‌ها و شعر سرایی‌ها و ارسال سیگنال‌ها وأنرزی و امواج مثبت و منفی‌ سرازیر میشه طرفت.

چرا یخستان اینطوریه؟!

راستی‌ واکسن کوچولو‌ها چی‌ شد؟

فعلا قربانت

خداحافظ كانادا

Sara H. گفت...

خبر خيلى خوبى بود!
توو ايران خيلى چيزا مال از ما بهترون هست، اونجا "خواص" داره و "عوام".
توو كانادا خيلى كارا كه اصلا توو ايران به چشم نمياد يا بازارى نداره هم در آمد خوبى داره و هم بازار كارش خوبه، مثل همين موردى كه گفتين.
اميدوارم بهترين ها براتون پيش بياد!

Unknown گفت...

سلام. یک پیشنهاد که فکر کنم مفید باشه. بعد از هر مصاحبه یک کارت تشکر برای مصاحبه کننده بفرست.

anna گفت...

شما از اون محیط اومدین بیرون که تو محیطی‌ باشید که با گفتن اسم خلیج فارس ممکن قبولتون نکنند؟! ما به خاطره این از اون مملکت اومدیم بیرون که جأیی زندگی‌ کنیم که نترسیم واسه گفتن حق طبیعی مون!

ناشناس گفت...

سلام مهاجر جان
نمی دونین چقدر خوشحال میشم می بینم یه پست جدید گذاشتین. خدا را شکر که این بارقه های امید بهتون انرژی میده. من بعنوان خواهر کوچیکتون دوست دارم بگم که هر جوری که راحتی فکر کنین و بنویسین و به نوشته های دیگران اهمیتی ندین. مطمئنم بزودی شیرین ترین حقوق کاریتون رو میگیرن که دستمزد به حقی واسه زحمات و پشتکارتونه.
بعدش هم یه شرکت میزنین و منو استخدام می کنین. ولی لطفا مصاحبه ی سختی واسم نذارین گناه دارم.

ناشناس گفت...

سلام مهاجر جان
نمی دونین چقدر خوشحال میشم می بینم یه پست جدید گذاشتین. خدا را شکر که این بارقه های امید بهتون انرژی میده. من بعنوان خواهر کوچیکتون دوست دارم بگم که هر جوری که راحتی فکر کنین و بنویسین و به نوشته های دیگران اهمیتی ندین. مطمئنم بزودی شیرین ترین حقوق کاریتون رو میگیرن که دستمزد به حقی واسه زحمات و پشتکارتونه.
بعدش هم یه شرکت میزنین و منو استخدام می کنین. ولی لطفا مصاحبه ی سختی واسم نذارین گناه دارم.

parsa2009 گفت...

سلام مهندس
خيلي خيلي خوشحالم
بهت تبريک ميگم
تورو خدا به نوشتنت ادامه بده بهم اميد ميده

Unknown گفت...

خوشحالم که موفق شدید و ناراحتم که اسم خلیج فارس رو کامل نگفتید.
مسلما شما اینقدر واسه اون کار کوالیفاید بودید که نیازی به مایه گذاشتن از نقشه کشور نداشته باشید.غیر از اینه؟
امیدوارم م وفق باشید در اون مصاحبه و دعا کنید منم هفته دیگه ویزام به موقع بیاد و بتونم برم مصاحبه توی لندن!

Nilou گفت...

سلام آقای مهاجر. خیلی اتفاقی از اینجا کذشتم. اجازه بدین تجربه خودم رو از اولین روزای مهاجرت بگم. روزها و ماه‌های اول آدم با اتفاقات خوب و بد زیادی رو به رو می‌شه که بهش یه قضاوت کلی می‌ده مثل مشکلی که شما در رابطه با پست پیدا کردین. وقتی شماره به ماه‌ها و سال‌ها می‌رسه متوجه می‌شه قضاوت‌های اولیه‌اش جه خوب و چه بد هیج کدام کاملا درست نبوده. سال اول مهاجرت سال بالا پایین شدنه سالی که هر ساعت آدم یه احساسی داره خوشحاله پشیمونه دلتنگه می‌خواد بمونه می‌خواد برگرده اما بعد از یه مدت به ارامش و ثبات می‌رسه. امیدوارم شما هم هرجه زودتر به این ارامش برسید. راستی من هم مونترال زندگی می‌کنم و یه کلینیک بسیار عالی برای کودکان سراغ دارم اگر دوست داشتید بهم بگید اسم و آدرسش رو بهتون بگم.

ناشناس گفت...

آقای مهاجر من مطلب قبلی‌ تان را خواندم و می‌‌ خواستم برایتان نظری بگذارم که متاسفانه به دلیل مشغله کاری فرصت نشد. ببینید: شما به گفته خودتان ۳ ماهی‌ نیست که به این کشور جهان اول آماده اید. قبول دارم که تجربه مهندسی‌ داشتید، ولی‌ با خودتان رو راست باشید. اگر همین الان به شما بگویند کار مهندسی‌ بکن در کانادا آیا می‌‌توانید؟ فکر نمی‌‌کنم. به نظر من سعی‌ کنید بپذیرید که ۲-۳ سال اول فقط برای اشنایی با محیط است. در این مدت خرج هم می‌‌کنید نگران نباشید. با شغل کانادایی آینده تان به سرعت جبران خوهید کرد. در بدترین حالت ممکن هم، دولت سالم کانادا همی‌ نیازمندن و مستحقان است. از ما شهروندان کانادایی می‌‌گیرد تا شما کمک مختصری بگیرید تا روی پای خود بایستید. حتی ولفر هم اگر دایمی نباشید اشکالی‌ ندارد تا بتوانید روی پای خود بسیتد. ولی‌ در عوض کانادایی زندگی‌ می‌کنید و سوادتان هم به روز می‌‌شود. اگر خواستید من می‌‌توانم به شرکتی در مونترال معرفی‌ می‌‌کنم که در زمینه فروش مواد آرایشی‌ از طریق تلفن فعال است. نیزی به خروج از منزل هم ندارید. همه کار‌ها از طریق تلفن انجام می‌‌شود و بابت هر فرد جدید هم که به کمپانی معرفی‌ کنید پورسانت می‌گیرید. توصیه دیگرم کار بصورت پاره وقت در رستوران یا کافی‌ شاپ است چون هم با محیط آشنایتان می‌‌کند هم ترستان از کار در یک کشور پیشرفته می‌‌ریزد (تا وقتی‌ که کار مهندسی‌ خودتون رو شروع کنید). کار دیگر هم سرمایه‌ گذاری در اینجا بصورت خرید ملک (سکونی یا تجاری) هست. اگر در این مورد تصمیم گرفتید، می‌‌توانید با من تماس بگیرید. در خدمتان خواهم بود البته من بصورت پاره وقت در بیزینس املاک هم هستم و اگر هم خودم فرصت نداشتم به افراد مورد اعتماد معرفی تان می‌‌کنم.

Mohaj Canada گفت...

خوب جواب...
بله من از ایران بیرون اومدم که دغدغه نداشته باشم، اگه میخواستم بجنگم با چیزی، تو همون ایران میموندم. نه اینکه بیام بیرون و ایران ایران کنم. در زمینه مصاحبه هم اگه من مصاحبه کننده بودم و طرف مقابلم عرب بود و میگفت عرب-ین گلف(سرچ انجینا پیداش نکنن)راحت ردش میکردم. ولی الان اوضاع برعکس بود. بعضی وقتها آدم باید جایی ریشه بگیره بعد منم منم کنه.
----------------
از آقای جاویدکان هم ممنونم ولی استاد حتما لازم نیست که آدم اینجا فروشنده لوازم آرایشی یا دلال زمین باشه تا بخواد بقول شما بعد از سه سال تجربه مهندسی در کانادا پیدا کنه. از شما هم ممنونم که بعنوان کانادایی اینجا کار میکنید تا دولت کانادا به ما کمک کنه، جهت یادآوری عرض میکنم این کمکی که دولت کانادا به من میکنه به همه بچه های کانادایی تا سن 18 سالگی میکنه و فرقی نمیکنه که جدید اومدن یا اینجا هستن. شما بقول خودتون کانادایی هستین ولی حرفاتون بوی دلالا بازار تهرون و میده که برا هر کاری منت میگذارن. عزیزم میدونی من و امثال من چند میلیون هر کدوم از ایران میاریم تا دولت جبران کمبود بودجه در رفتن شماها رو از زیر مالیات رو بکنه؟
بهر حال ممنون از پیشنهادتون و سعی کنید به عنوان کانادایی سخت کار کنید. تا ما گشنه نمونیم.

anna گفت...

آقای مهاجر عزیز،

کسی‌ نگفت که شما ایران ایران کنید و یا به شجاعت اون دانشجو المپیادی که جلو رهبر انتقاد می‌کنه و سر به نیستش می‌کنن باشید. من همیشه سر نماز واسه شما دعا می‌کردم که به زودی کار پیدا کنید و کماکان هم امیدوارم که کار پیدا کنید. من یکی‌ از افتخاراتم به این بوده که قضاوت درستی‌ از نوشتهای اشخاص و شخصیت اصلیشون داشتم و در مورد شما هم فکر می‌کردم کسی‌ که با شجاعت از مشکلات ایران و کانادا مینویسه باید آدم خاصی‌ باشه. از زمانی‌ که نظرتون را در باره شلوار جین تنگ او‌ این حرفا خوندم کاملا احساسی‌ بد کردم! شما کسی‌ بودید که من با ۴ تا نوشتتون می‌تونستم شرط ببندم که به حقوق زن و بچتون هیچ جور تجاوز نمیکنید، و شما آدمی‌ بودید که من فکر می‌کردم طبق نظرتون که باید شما از کانادا خوشتون بیاد و نه دست به هر کاری بزنید که شما رو کانادائی بدونن، به خاطره هر چیزی حاضر نیستید اصلتون او‌ زیر پا بذارید. به هر حال امیدوارم هر چه زودتر کار پیدا کنید و خوشبخت و راضی‌ باشید.

Mohaj Canada گفت...

آنا خانوم عزیز، من هم به شما جسارتی نکردم از شما هم واقعا متشکرم و همیشه به من لطف داشتید، در ضمن ما سر وقتش ايران ايرانامونو کرديم و الا به جا اينکه الان آواره شيم باید یک پست مهم داشتيم و پشت ميز تسبیح میزديم، اون دانشجو شجاع هم که فرمودید الان تو خونشه مشکلی هم براش پیش نيومده فقط موبایلش خاموشه. و اصلا صلاح نبوده مشکلی پيش بياد.
ولی خوب من یک مشکلی در زندگیم دارم که خیلی وقتها نگذاشته من پیشرفت کنم و خیلی وقتها هم باعث شده بعضی از دستم ناراحت شن و اینه که نمیتونم نقش بازی کنم. چه ایران که بودم و با برادران در راس کار و چه اینجا که هستم. در ضمن گاهی هم احساسمو میگم. میتونم نگم و ظاهرسازی کنم و از خودم الکی یک چیز عجیب و غریب بسازم ولی خوب دوست دارم بگم.
در مورد اون شلوار جین هم که گفتم درست گفتم. نمیتونم گاهی از نگاه کردن صرف نظر کنم. اصلا یکی از لذتهای من نگاه کردن به خانومهای خوشگله، اشکالی داره؟ هزار تا لذت دیگه یا از نظر دیگران اشکال دیگه هم دارم که اگه بگم هزار تا حرف و بدو بیراه به من میگین.اگه با اقرار نگاه کردن به باسن یک خانم من به حقوق زنو بچم تجاوز میکنم خوب ازین به بعد نگاه میکنم مث همه هزار تا کار دیگه هم میکنم ولی حرفی نمیزنم. این خوبه؟ اصلا این یکی از خصوصیات بیشتر زنهاست که از مردهای ظاهرساز و دورو بیشتر خوششون میاد.
بهر حال همیشه سعی کردم خودم باشم. حداقل سعی میکنم با خودم و خدای خودم روراست باشم و اگه این باعث میشه که شما نظرتون نسبت به من برگرده واقعا شرمنده هستم. ولی کاری نمیتونم بکنم.

مرد پارسي گفت...

مهندس جان

اين بابايي كه توي اتوبوس ديدي اسمش
مهدي ش نبود ؟

پدر خانومش هم استاد دانشگاه ؟