۱۳۸۸ آبان ۴, دوشنبه

دوباره بر سر دوراهی

امروز با مرکز آموزش زبان تماس گرفتم و گفتم من الان بیشتر از دو ماهه اینجام اول اکتبر هم تعیین سطحم کردید و کسی که تعیین سطح کرد گفت کلاسهات اوائل نوامبر شروع میشه پس چرا دعوتنامه من نیومده؟ که یارو آب پاکی رو رودستم ریخت که شایدم نیاد و بری برا فوریه، چون کلاسها شلوغه و شما دیر تعیین سطح شدی، گفتم خوب شما دیر نامه فرستادی من چه کنم که دوباره عین آدم ماشینی تکرار کرد اگه نامه نیومد میری برا فوریه. خلاصه معلوم شد که به احتمال زیاد میرم برا فوریه. اصلا گور پدر فرانسه، برا اینکه فراموش نکنم خودم تمرین میکنم. شاید صلاح بوده اینطور بشه. اون استاده هم که تو دانشگاه فعلا مارو سر دست نگه داشته. در ضمن امروز با اون مشاور که قرار بود مارو به نظام مهندسی برای بررسی مدارک و عضو شدن در نظام مهندسی اینجا معرفی کنه قرار داشتم، مدارکم رو بررسی کرد و کپی برابر اصل کرد و معرفی نامه دستم داد تا برم Emploi Quebec و خودم رو رسما وارد بازی نظام مهندسی اینجا بکنم. احتمالا میگن باید یکی دو تا درس مهندسی اقتصاد تو دانشگاه پلی تکنیک مونترال پاس کنی. درسهایی هم که به من لیست داده عمدتا به اقتصاد مهندسی مربوط میشه، چیزی که اصلا به رشته ما مربوط نیست البته تو فوق جزو درسا اختیاری گلاب بود که تو دانشکده صنایع برگزار میشد، که اگه اون موقع پاسش میکردم هم اینجا از دستشون راحت بودم هم یک نمره بالا ثبت میشد تو کارنامم. خوب دیگه خبر نداشتم قراره بیام اینجا اینطور بشه.مشکلی که هست اینه که این کلاسها فول تایم برگزار میشن و کسی که قراره شرکت کنه و رسما در اینجا مهندس بشه در طی این دوره ها نباید جایی بصورت فول تایم مشغول باشه و اگه مشغول باشه باید استعفا بده. من چند نفری رو دیدم که اینجا دو سال کار میکردن و وقتی اومدن عضو نظام مهندسی بشن بهشون گفت باید استعفا بدین و فقط در کلاسها شرکت کنید. بهر حال مرحله ای هست که هر چه زودتر طی بشه بهتره. دوباره تو دوراهی افتادم چیکار کنم؟ دوره های دانشگاه رو برا نظام مهندسی برم؟ برم سر کار؟ اونو برم شاید کمک دولت زیاد نباشه و از پس خرج برنیام. چون کلی برا ثبت نام میگیرن. سر کار برم، خوب آخرش باید عضو نظام مهندسی باشی تا تو شرکتها به عنوان مهندس کار کنی. خلاصه باید صبر کنم ببینم چی میشه.

۱۳ نظر:

Sara H. گفت...

توو وضعيت آسونى نيستى ولى فكر نكنم كسى بيشتر از خودت از همه ى زواياى زندگيت خبر داشته باشه و بتونه بهتر تصميم بگيره.
(نمى خواين برين دنبال كار نيمه وقت يا كارى كه به رشته تون مربوط نباشه؟ بودن توو اجتماع و تجربه كار توو كانادا فكر نكنم براتون بد باشه.)

marjan گفت...

آیا امکان باز کردن حساب در یکی از بانکهای کانادا به صورت غیابی یا الکترونیک وجود دارد؟ اگر دارد چگونه؟
منتظر پاسخم

ناشناس گفت...

سلام ، من يه دوستي دارم كه الان 4 ساله تورنتو زندگي ميكنه ، هميشه كه باهاش حرف ميزنم ميگه اينجا بايد دو نفر باشي تا موفق شي ، يكي اول كار كنه ، كار غير مرتبط با رشته ، اون يكي بره كالج ، بعد كه اون درسش تمام شد نفر دوم بره كالج. خودش چون مجرد بود اولش شروع به كار كرد منظورم كار تو يه كارخانه بعنوان كارگر، بعد ديد فايده نداره ، تازه پارسال رفت كالج. من متوجه شدم اول و آخر بايد بريم درسمون رو بخونيم ، انتخاب زمانش هم بستگي به شرايط فعليمون داره.

ناشناس گفت...

مهاجر جان
شرایط سختیه. برات فقط دعا می کنم و سعی می کنم انرژی مثبت بفرستم.

Bye Bye Canada گفت...

سلام مهندس

شرایط ات روغ می‌‌کنم. امیدوارم با کمی‌ فکر و برسی‌ همه جوانب کار بتونی‌ بهترین تصمیم رو بگیری (پس از زمان کافی‌ دادن به تصمیم گیریت).

راستش کمک هزینه تحصیلی‌ به سختی برای تامین زندگی‌ یک دانشجو کافی‌ هست و فکر نکنم به تنهایی جوابگوی مخارج زندگی‌ یک خانواده ۴ نفری باشه.

یه چیز بیربط هم اینکه امروز عجیب جات خالی‌ هوس پیتزاهای خوشمزه و چند لایه ایران رو کرده بودم. اگه اینجا پیتزا نوش جان کرده باشی‌ فکر می‌کنم متوجه منظورم میشی‌. :)ا

یشاالله هر دو با پاس کانادایی میریم ایران و پیتزا رو تو تجریش باهم می‌زنیم :)

قربانت

خداحافظ كانادا

Bye Bye Canada گفت...

تو نظر قبلی‌ می‌‌خواستم بنویسم "شرایط ات رو درک می‌‌کنم" نمیدونم چرا اینطوری چاپ شد!

Vahid گفت...

مهندس جان،

راستی اون ورک شاپ در مکگیل رو تونستی بری؟ اگه رفتی چه خبر بود؟

Unknown گفت...

salam

man mikhastam ye etelaati rajebe class haie fani herfei onja azaton begiram.shenidam claas haye mofidie va bad az etmam dore shatrayete karish khobe .
mamnon
movafagh bashid

Mohsen گفت...

سلام دوست عزیز ممنون از اطلاعاتی که رو که قرار دادی
اما من یک مشکل دارم و اون اینکه من وجه کبک رو با مستر کارت می خواستم پرداخت کردم ولی کارت شارژ ( مبلغ کافی در کارت) نبوده و یک نامه برام اومده و گفته اگه وجه لازم رو تا 90 روز دیگه نریزی پرونده شما بسته می شه حالا من می تونم دوباره فرم مخصوص برای پرداخت با کارت بانکی رو پر کنم و دوباره بفرستم البته این رو هم بگم که من فایل نامبر خودم رو هم گرفتم
ممنون از اینکه جواب می دید.

ترنج گفت...

:))
مرسی از جوابی که تو وبلاگ مهربانو گذاشتید برام.
به هر حال من سعی می کنم بیشتر فکر و تحقیق کنم که احتمال سوختن پول و تایممون کمتر شه، اما اصلا قصد نداریم تصمیممونو کنسل کنیم!
خودمونم فکر می کنیم اگه به نتیجه ای نرسیدیم سر امتیازها، مدارکو بفرستیم به امید اینکه آقای آفیسر عزیز محترم دوستمون داشته باشه!!
اما خب اگه بتونیم جوری مطمئن باشیم به این عددا و شماره ها خیالمون راتتره و بیشتر می تونیم واسه خودمون انرژی مثبت بفرستیم.

ترنج گفت...

خب... من اول کامنت دادم، بعد پستتونو خوندم.
امیدوارم مشکل حل بشه، با یه کا پارت تایم یا شاید راه حلهایی که الآن به ذهن نمیرسه.
همینه که همه میگن اگه تصمیم دارید برید خودتونو واسه مشکلات چند ساله آماده کنید.
امیدوارم مال شما به چند ماه هم نکشه :)

Unknown گفت...

سلام مهاجر عزیز .
نگران نباشید. من مطمئنم که شما می تونید هر مشکلی رو پشت سر بگذارید. اصلا کسی که تونسته از پس شریط خیلی سخت مهاجرت بربیاد و هزاران کیلومتر رو برای زندگی بهتر زیر پا بگذاره مگه میشه که در برابر همیچین مشکلاتی سر خم کنه؟ نه . نمی شه.

موفق باشید .

اینو تقدیم می کنم به شما چون تنها کاریه که می تونم بکنم.

""""""""""""""""""""""""

داستاني هست كه مي گويد در سرزمين تبت،هر صد سال يك بار تمام راهبه ها دور هم جمع مي شوند و به آن ها فرصت داده مي شد تا به روشن ضميري دست يابند. تنها كاري كه آنها بايد مي كردند اين بود كه وارد اتاق «هزار ابليس» شوند و زنده بيرون بيايند. اين اتاق، اتاقي بود با ديوار هاي سياه و تاريك كه در آن هزار ابليس زندگي مي كردند و با عبور شما از آنجا، در قالب لباس مبدل به چيزهايي كه شما از آن ها مي ترسيد، مانند عنكبوت، مار، و لبه ي پرتگاه، جلوي شما ظاهر مي شوند. تنها قانون نيز اين بود كه وقتي شما وارد اين اتاق مي شديد، هيچ كس نمي توانست وارد شود تا به شما كمك كنند و خروج از اتاق از در ورودي نيز غير ممكن بود. براي اندك افراد شجاعي كه جرات داشتند با ترس هاي خود رو به رو شوند تا پس از آن به خوشحالي، موفقيت و روشن ضميري دست پيدا كنند، يك پند مهم و اساسي وجود داشت:

هر چه ديديد، شنيديد، فكر كرديد يا حس كرديد، مهم نيستند، تنها به راه خود ادامه دهيد. اگر حركت كنيد، در نهايت به جايي كه دوست داريد خواهد رسيد.

Mohaj Canada گفت...

جوابها:
مرجان خانوم، قانونش اینه که وقتی برگه لاندینگ رو گرفتین به سایت بانک مورد نظر مراجعه میکنید و فرم پر میکنید و مشخصات برگه لاندینگ و پاسپورت رو وارد میکنید. میرین سفارت تایید میکنید و پست میکنید برای بانک ولی حسابتون تا وقتی وارد کانادا بشید بسته میمونه. این قانون بود ولی جدیدا بانکها اصلا محل نمیگذارن و وقتی که فرم پر میکنید با شما تماس نمیگیرن اگه خارج از ایران نباشید.
-----
دوست عزیز ناشناسم V جان، خیلی ممنون از آدرس و فایلت که بهم دادی، خیلی لطف کردی . من رفتم مک گیل و رزومه هم به چندتاشون دادم و برگشتم. لطفا اگه خبر دیگه ای داشتی بیخبرم نگذار
-----
مجید جان آره معمولا این کلاسها مفیده که تو دانشگاهها یا کالج و در شرکتها برگزار میشه، اینجا به این دوره ها اهمیت میدن. اینجا بیا روزنامه بگیر و اطلاعات اونجا هست.
------
ترنج جان ممنون همچنین از احسان هم که روحیه داد تشکر میکنم.
-----
محسن جان، وقتی که میگی مبلغ کارت کافی نبوده، خوب کافی نبوده دیگه. فایل نامبر هم که داری. کافیش کن و دوباره بفرست . البته یک دوره ای بود که کبک پول رو از طریق کردیت کارت قبول نمیکرد و فقط چک میگرفت. من جای شما بودم با چک از طریق صرافیها امتحان میکردم. مطمئن تره.
---------------
از کارنو و سارا و بای بای هم تشکر میکنم