۱۳۸۸ مهر ۱۶, پنجشنبه

حال و روز من

امروز حدود 50 روزه که مونترالیم.
خوب انگار گواهینامه گرفتن برای من که اینجا ماشین ندارم برای تمرین قوانین اینجا و قراره به یک زبان دیگه امتحان بدم چندان راحت نیست، اینجا برا هر ساعت کلاس رانندگی 50 دلار میگیرن تازه ساعتهاشونم پره.ولی بهر حال تو این بیکاری تنها کاریه که میتونم بکنم. با اینکه یک هفته است امتحان تعیین سطح زبان دادم هنوز بهم زنگ نزدن تاریخ شروع کلاسها و محل کلاسها رو بگن. دولت هم هنوز بابت بچه ها چیزی نریخته به حسابم و اگه تا 25 این ماه نریخت باید زنگ بزنم ببینم چی شد. دیگه اینکه هنوز کارت اقامتمون نیومده. خوب اصلا بیاد چیکارش کنیم؟ قابش کنیم به دیوار؟؟؟ بابت کارت ویزا هم 1000 دلار از حسابم بابت گارانتی بلوکه کردن ولی هنوز کارت نیومده. خوب بیاد چیکارش کنم خرجم بیشتر شه؟ من همین الان ماهی 2300 دلار بطور متوسط خرجمه و این بجز خرجهای ناگهانی مثل خرید لباس زمستونی به مبلغ 700 دلار و بلوکه شدن 1000 دلار پولم و هزار کوفت و زهرمار دیگست.
دیگه کم کم به سپور خیابون هم حسودیم میشه که اون کار داره و من ول ول بیکار میگردم.
دیگه زیاد به پیشنهادهای کاری که برام میاد توجه نمیکنم. این یارو هم از اداره کار زنگ زد و باهام برا 16 اکتبر نه صبح قرار گذاشت، ببینم چه گلی به سرمون میزنه. هنوز به آستانه انقلاب نرسیدم. اگه برسم یک پرینتر میخرم، رزومه پرینت میگیرم میفتم تو کوچه و خیابون دنبال کار. چند بار در زندگیم انقلاب کردم و نتیجه بدی ندیدم. راستش بیشتر منتظر این کلاس زبان لعنتیم، چون مصاحبه کننده گفت که تو یکی از لولهای بالا شاید بگذارمت، میخوام برم لهجه کوفتی اینا دستم بیاد.
امروز هم برا اولین بار استخر ساختمون رفتم، استخر مناسبیه و رختکن و دوش مناسبی داره. سالن رختکن آقایون و خانمها هم جداست. تنها چیزی که منو ناراحت میکنه اینه که وقتی میرم تو رختکن میبینم بعضی آقایون اینجا ابایی از نشون دادن دم و دست گاه زشتشون ندارند. منم خودمو میزنم به اون راه. اینجور باشه اصلا درست نیست بچم با من بیاد استخر.
همپایی هم ندارم که یکم با هم تنهایی بریم بیرون از هر دری بگیم و ازین بیحوصلگی در بیام. صبح که میشه غم منم شروع میشه.
تعریف مهاجرت از ابتدا تا حالا چندین بار در ذهن من تغییر کرده و الان به این تعریف رسیدم،
مهاجرت مثل در ورودی یک تونل که بسیار زیبا آراسته شده، هی میدویی تا بهش برسی، وقتی واردش میشی میبینی باید تونل سیاه رو ادامه بدی، تا وقتیکه در ورودی رو از پشت سرت میبینی به امید اینکه برگشت زیاد دور نیست ادامه میدی و به جایی میرسی که دیگه در ورودی رو نمیبینی ولی اینبار باید ادامه بدی تا به امید اینکه احتمالا به روشنایی دیگه ای برسی.
خلاصه باید روحیمو بالا نگه دارم وگرنه کم میارم.

۳۰ نظر:

خداحافظ كانادا گفت...

سلام مهندس شب بخیر

حرف هاتو کاملا درک می‌‌کنم چون خودم از نزدیک دیدم و تجربه کردم.

همونطور که خودت گفتی‌ سعی‌ کن روحیه رو حفظ کنی‌ و منتظر باش که سیر نظر‌های اینکه مثبت باش، برو کلاس، برو کالج، شما اینکاره نیستی‌، کانادا خیلی‌ خوبه! و اینه برای این مطلبت سرازیر بشه :)

راستی‌ در مورد این کتاب جدید که حسابی‌ گند و کثافت کاری‌های سازمان مهاجرت رو رو کرده شنیدی؟ چند روزه چاپ شده و کلی‌ صدا کرده. قراره چندین و چند شکایت هم انجام بشه. در موردشارلاتان مدعی وکیل مهاجرت هم بودن قراره یک سری اقدام سفت و سخت انجام بگیره.

در مورد استخر هم کاملا موافقم :) با بچه‌ها نرو...

قربانت

خداحافظ كانادا

ناشناس گفت...

If you can teach French, probably it would not be a bad idea to make some flyers and post them on the campus of English universities in Montreal , basically to attract international students....it might work

Reza گفت...

Dear Mohajer

I have the same experience to some extend, it was easier as I made my decision I should work.I find it more difficult to stay unemployed and get stock at home rather than having a job. I found a job after 10 days or 2 weeks, as a cashier. seeing our bank accounts shrink is horrible. Improving English by class didn't work for me, I learned English at work. We can learn writing or grammar , structure but never street talking by taking courses. It is not easy to work as a cashier or any labor level but I had some contacts like Negative-Immigrants that induct me there is not anything else , and they are probably right. it is difficult to get a job without Canadian experience. everything changed after 2 weeks to a better job but not related yet, and in 6 months that was not easy, I get it. I never gave up, just kept applying and finally got the related job in BC.
Good Luck

Reza-BC

ناشناس گفت...

سلام
با امید نیروهای مثبت رو سمت خودت جمع کن. نمی خوام حرف تکراری بزنم. اما تغییر بزرگی واستون بوده و سختی هاش زیاده.
دوستای من تو ساسکتن هستند و از اونجا خیلی تعریف میکنند.

نارسیس گفت...

این قدر صادقانه می نویسید که انگار ما هم با شما اونجا زندگی می کنیم.
امیدوارم هر چه زودتر خبرای خوب براتون برسه که ما هم خوشحال بشیم
راستی لذت بردم از پست خوب بد زشت

karno گفت...

سلام فكر كنم اولين باريه براي شما كامنت ميذارم البته خيلي وقت نيست كه خواننده وبلاگتون شدم شايد حدود يه هفته ست ، در مورد استخر به نظر من بايد كانادا خيلي از اينجا(كي يف) بهتر باشه چون حداقل رختكن خانوما و آقايون جداست.كلا اروپايي ها صد برابر بدتر از اونچيزي هستن(در مورد چيزي به اسم حيا) كه شما در استخر ديديد و من فكر ميكنم مونترال چون بيشتر فرهنگ اروپايي داره بايد آدمهاي عجيب غريب بيشتر داشته باشه و اين موضوعيه كه من رو از اونجا مترسونه. يكي از دوستان من در امريكاست از چيزهايي كه تعرف ميكنه متوجه شدم اروپايي ها خيلي بي بند و بارترن.حتي طرز لباس پوشيدنشون هم خيلي بدتره. به نظر من براي يه ايراني تنها جايي كه ميتونه شبيه به جايي براي زندگي باشه كانادا و امريكاست و راه افتادن تو اين دو تا كشور اصلا ساده نيست زمان و تلاش ميخواد. اميدوارم موفق بشيد و پست هاي شيرين بنويسيد.

ناشناس گفت...

سلام من وبلاگتون رو همیشه می خونم... می دونی مشکلت چیه ؟ مشکلت اینه که مرده مسئولی هستی و نسبت به زن و فرزندت احساس تهعد می کنی.... من اصلا نمی فهمیدمت تا وقتی راجع به وبلاگت با شوهرم حرف زدم و دیدم اون هم دقیقا همین فشارها رو برای یک سال اولی که وارد مونترال بشیم پیش بینی می کنه ... من مطمئنم که موفق می شی چون از روی منفی بافی غر نمی زنی از روی حس تعهدت هست که این کار رو می کنی

شادی گفت...

بلاخره مشکلات مهاجرت تموم می شن فقط روحیتونو از دست ندین.شما تلاشتونو بکنید خدا بهترین چیزارو براتون می آره.امیدوارم روزای خوبی پیش رو داشته باشید.
فقط یه سوال چرا از الان انقلاب نمی کنید؟

نازنین گفت...

اول ممنون که مینویسید که ما هم بخونیم و آگاه بشیم.
دوم:چرا نمیرید کتابخونه ی محله تون عضو بشید و از امکاناتش استفاده کنید و اقلا روزها سرتون گرم باشه با فرهنگ محل جدید و کشور جدید هم آشنا میشید.

در مورد تنهایی هم که فرمودید اذیت میکنه چرا شما وبلاگنویس های تازه وارده مقیم مونترال یه قرار وبلاگی نمیذارید که یه جا جمع بشید و با هم آشنا بشید.قطعن منفعت خواهد داشت براتون.
حداقل توی این روزهای سخت بی کاری میتونید با هم برید کتابخونه یا حتی راه برید یا حتی زبان بخونید شما که فرانسه ات قوی تره به اون دوستانی که ضعیف ترن کمک میکنی و با اونها هم انگلیسی تمرین میکنید.
اصلا نه،یه چایی میخورید با هم دلتون باز میشه.از تک نشستن که بهتره!!!


پرینتر هم نخرید فعلن.خب رزومه تان را ببرید مراکز پرینتر و اینها چاپ میکنند براتون.خرجش قطعن کمتره.

به هرحال خدا روزی رسونه.

ناشناس گفت...

اگه وجودشو نداری چرا موندی؟ برگرد بذار کسی‌ که لیاقتشو داره و به اونجا علاقه داره بره از امکاناتش استفاده کنه.

ماندانا گفت...

بذارید منم براتون یکم بگم:
من وقتی ازدواج کردم به کانادا اومدم،اما نه به عشق کانادا. همسرم دانشجو بودو وارد اینجا که شدم بیشتر از خرج ماه بعد تو حسابمون نبود و شهریه سرسام اور دانشگاه از طرف دیگه حسابی اعصابمون رو داغون کرده بود! من چون با ویزا اومده بودم بیمه هم نبودم و اگه مریض میشدم باید 150$ هزینه ویزیت معمولی دکتر میدادم.نه اجازه کار داشتم و نه اجازه درس. نه یک دونه دوست یا کسی که بشناسم.PR کسانی که با شرایط ما اقدام کرده بودن بعد CSQ گرفتن 4،5 ماه طول میکشید اما مال ما 17 ماه طول کشید بدون هیچ دلیلی! و لازم به گفتن این نیست که ما که انتظار 4 ماه و داشتیم یعنی چی 1 سال بیشتر انتظار. همسرم تو رکود اقتصادی 2 بار کار عالی پیدا کرد و نتونست بره چون اجازه کار تمام وقت نداشت و اقدام به پیدا کردن کار کرده بود چون از ماه 4 به بعد ما هر لحظه منتظر اومدن اقامتمون بودیم!
من نیومده بوده اینجا به عشق مهاجرت چون تو ایران یا هر کشور دیگه هم امادگی همین مشکلات و اما از نوع دیگه داشتم . ما باید کنار میومدیم با شرایط چون باید زندگی میکردیم.فقط خدا رو داشتیم و توکل قوی که تو وجودمون بود.و مطمئن بودیم که درست میشه. امروز جفتمون سر کاری که دوست داریم میریم و زندگی خوبی داریم(اما کماکان حسرت لحظه لحظه ندیدن پدر و مادرمون!) به لطف خدائی که دستمون رو گرفت. اگه همین لحظه هم بگن از اینجا برید، میریم و هیچ وقت افسوس نمیخوریم چون باید زندگی کنیم و خدائی بالا سرمونه که با سختیها یادمون میندازه که فقط خودش و خودش میتونه نجاتمون بده. سعی کنید دوستیتون رو با اشخاصی مثل خداحافظ کانادا که از منفی بافی تنها قصد ازار فکریتون رو دارن ادامه ندید.

خداحافظ كانادا گفت...

سلام مهندس

چی‌ بهت گفتم؟ تا الان ریشه تمام مشکلاتت زبان ندونستن و کالج نرفتن و اینها بود الان توسط ماندانا خانم "دوستی‌" با خداحافظ با کانادا هم بهش اضافه شد.

خوبی‌ این کانادا اینه که زیاد کسی‌ نیاز به بدگویی ازش نداره چون دوستان مدافعش با سعی‌ در پاک کردن صورت مساله مشکلات به بهترین وجه این کار رو انجام میدان!

راستی‌ اونجام همش این چند روزه بارون اومده؟

فعلا قربانت

خداحافظ كانادا

Reza گفت...

ماندانا
همه مهاجران این مراحل سخت رو گذراندن، گویا برا شما بسیا سختر هم بوده، اما نتیجه برا شما ،من و دوستانه زیادی كه قصد ساختن زندگیشون داشتن به لطف خدا خوب بوده. من كه تازه اول راهم چیزی كه من دیدم دوستانی كه اینجا درس خوندن در طول تحصیل کار پیدا کردن و حتا بعضی رها کردن تحصیل و فرصت کار در مراکز تحقیقاتی رو به دکترا ترجیح دادن. آقای خداحافظ قصدشون خیر خواهیست و این ارزشمند هست. خوبه كه دیدگاه ایشون رو شنید، کسانی كه میان باید بداند كه چه احتمالاتی وجود داره. دانستن بهتر از ندانستن هست.
Regards

Reza-BC

Mehdi گفت...

mohajere aziz,

man ye pishnad daram vase tasdigh:

shoma ba tarjomeye tasdigh e iranitoon mitoonid mashin keraye konid. masalan 1 rooz mashin keraye kardan ba gashtan too site haye mokhtalefeshoon vase paeen tarin rate, beyne 20 ta $30 dar miyad ke ba poole bime ke bayad bedid va ejbariye ye chizi hodoode $40-50- mishe

man fek mikonam mitoonid 1 rooz mashin keraye konid va ham khanevada ro too shahr becharkhoonid ham ba alaem o in chiza ashna shid. ba ye kam ashnaei e avaliye mosalaman ranandegi kardan too shahr sakht nist.

dar zemn be Mandana khanoom: kheili mamnoon ke shoma ham az moshkelatetoon goftid, man kamelan harfatoono lams kardam,

be agha Reza:

hamoonjoor ke Mandana khanoom goftan, khodafez canada roohiyeye kasaei ke miyan inja ro saay mikone kharab kone, ba asamiye mokhtalef saay dare comment bezare va taze varedin ro aziyat kone, bad nist chizaE ke minivisa ro khoond ama tarjihan nabayad radi az weblog e shoma peyda kone, vagarna vaghean aziyat mikone.

ناشناس گفت...

کانادا کشور زیبائی هاست. سعی‌ کنید مثبت باشید. هر چه هم خرج کنید جای دوری نمیره چون دولت به بقیه کمک میکنه. نیمه پر لیوان رو ببین دوست عزیز. من و شما اومدیم که این کشور رو بسازیم.

مخمل گفت...

ادبیات ناشناس قبلی خیلی مثل مال "خداحافظی" بود که میخواد مثبت اندیش هارو ضایع کنه!

باران گفت...

باید سرتون را گرم کنید! تا خدای نکرده home sick نشید! من که ده ساله اینجا هستم چی بگم؟؟؟

ناشناس گفت...

دوست عزیز مخمل من خودم هستم و آن آقا یا خانم بای بای نیستم. شما اگر اینجا در کانادا زندگی‌ می‌‌کنید که می‌‌دانید اصل اول شکاک نبودن است. مورد دیگه اینکه من در پست قبلیم کاملا جدی گفتم. شما مطمئن باشید که دوستان مثبت نویس بسیار استوار تر هستند که با یکی‌ دو ماه بیکاری میدان را خالی‌ کنند. در مقایسه با اون جهنمی که من و شما ازش آمدیم، حتی توالت‌های کانادا هم بهشت هست. شبتون بخیر

ناشناس گفت...

این خداحافظ کانادا فکر کنم مشکل روحی داره که می خواد تورو آزار بده. ما همه این روزگار رو گذروندیم و همه مون کار پیدا کردیم صاحب خونه و زندگی شدیم و ریشه مون هم توی چاه نفت های ایران نبوده یعنی با پول مفت نیومدیم اینجا. مهاجرت دلتنگی داره اضطراب داره ولی اگر یک بار بری ایران و برگردی می فهمی که کجا داری زندگی می کنی. کمی هم به این رنگهای زیبای پاییزی نگاه کن و کیف کن. اگر می خواهی که بعدا" از مونترال بری شهری دیگه همین آلان این کارو بکن قبل از اینکه وارد کار بشی. اول هم برو یک کار پیدا کن که خرجت رو دریاری و پولهاتو تموم نکنی. جوش نزن که از کیسه ات میره بیرون. ما همه این روزگار را تجربه کردیم. فکر می کنی که اگر از یک شهر ایران به شهر دیگه می رفتی - مثلا" تبریز - هیچ آشنایی هم نداشتی و رابطه ای کار پیدا کردن آسون بود؟

خداحافظ كانادا گفت...

سلام مهندس شب بخیر

می‌‌بینی‌ دوستان چقدر به من لطف دارند. شما از احوالاتت و واقعیایتی که بهاشون برخورد میکنی‌ میگی‌، یکی‌ دیگه از کانادا تعریف میکنه، از روی اینها مشکل روحی‌ من تشخیص داده میشه! بیخود نیست که سیستم پزشکی‌ کانادا انقدر پیشرفت کرده!

فعلا شب بخیر

خداحافظ كانادا

Mohaj Canada گفت...

خوب نظرهای مثبت زیادی رو خوندم، اینکه وقت میگذارید و اینجا مینویسید برا من با ارزشه. حتی کسانی که وقت میگذارند و از من انتقاد میکنند یا حتی بدوبیراه میگن باز برای من با ارزشه.
از مهدی هم ممنونم پیشنهاد خوبی کرد که قرار شد بکار ببندم. از همه دوستان شناس و ناشناس از جمله،باران، رضا، ماندانا، نازنین، سارا،کارنو، نارسیس، مخمل و همچنین استاد خودم خداحافظ کانادا ممنونم که بهم لطف دارید. نظراتتونو خوندم و بهشون فکر کردم. یک جورایی نظرات منفی رو هم که میخونم لذت میبرم.راستش منتظرم زمان کلاس فرانسم و همچنین مقدار پولی رو که دولت میده مشخص بشه. میخوام بعدش برم یک سری کلاس که وقت نکردم تو ایران برم. الانم من اینجا احساسم رو مینویسم و مطمئن باشید نیومدم اینجا که میدونو خالی کنم.ولی مجردها اینو هم بدونن که من حدود 38 سالمه با دو بچه این یعنی مسئولیت 10 برابر، پس حق دارم کمی نگران بشم. هر چند به این مسئله کاملا اعتقاد دارم که روزی و خیر و برکت رو خدا به زندگی آدم میده . یکی از دعاهایی که همیشه میکنم اینه که خدایا نیار اونروزی رو که من مجبور بشم از کسی جز تو تقاضای کمک کنم.بهر حال من میدونو خالی نمیکنم.

نازنین گفت...

آقای مهاجر خوشحالم که روحیه تون بهتره و میدونیم که شما نرفتی که بازی رو واگذار کنی و بدون که اگر با ایمان 100 درصد به قابلیت های خودت و توکل به خدا بری جلو حتمن پیروز میشی.

نکته ی دوم اینکه بیا و حالا که زحمت میکشی و دعا میکنی از این خواهر کوچیکتر بشنو و یه ذره کلمات دعا رو عوض کن.
همون دعای خودت رو اینجوری (به جای اینکه از فعل منفی "نیار" استفاده کنی بگو "بیار" و به جای "محتاج کسی غیر از تو" بگو "فقط امیدوار به برکت تو".

خب دعا اینجوری میشه:"خدای عزیزم امید به برکت و رحمت ازجانب خودت رو هر روز در قلبم بیشتر کن.به روزیم برکت بده و از اونجا که تو خالق من هستی بدان که چشم امیدم همواره به تو و خیر و برکت فرستاده از جانب شخص توست."


امیدوارم که از این دعا استفاده کنی و نتیجه بگیری .
برای توضیح مطلب اینکه، علما و دانشمندان و رهبران بزرگ معنوی میفرمایند که شرط اول در دعا کردن اینه که دعاتون با افعال مثبت انجام بشه.
مثلا به جای اینکه بفرمایید:"خدایا مرض من رو درمان کن" بهتره بگیم:"خدایا به من سلامتی روزافزون عطا کن"

امیوارم که خوب مطلب رو باز کرده باشم.

ناشناس گفت...

ناشناس عزیز مگه شخص داشتی در مشکل داشتن بعضی افراد؟؟؟ آدمهایی که اینقدر خودشون تو زندگی سرخورده شدن که از ناامید کردن بقیه لذت میبرن.. بذار تا میتونن خالی ببندن...امثال این آدما تو جماعت ایرانی زیادن..هر روز تعداد زیادی میبینم...بالاخره تو کشوری که 80% مردمشون ناراحتی روحی روانی دارن این مدلیشم عجیب نیست

ناشناس گفت...

سلام آقای مهاجر من با بقیه دوستان کاملی‌ موافقم. از وقتی‌ که دیگه به وبلاگ‌های منتقد کانادا سر نمیزنم (یک ماهی‌ میشه) هم قیمتها نصف شدن هم کار تو رشته تخصصی خودم (مهندسی‌) پیدا کردم.

ناشناس گفت...

بارک الله به این ناشناس بالایی. عزیزم بعضی از این هموطنهای ما فقط انرژی منفی به آدم می دهند بهتره که دورشون تاب نخوری. بعضیاشون هم چون اهل سواستفاده از مهاجرین جدیدن خیلی بدی می گن که طرف مجبور بشه برای اونا با چندر غاز کار کنه. بی خیال اینحور آدما باش. برو یک کار داوطلبانه پیدا کن برای هفته ای چند ساعت. برو یک کار دم دستی پیدا کن وفقط شروع کن به کمی پول در آوردن تا حالت اضطرابت کم بشه و بعد بتونی با خیال راحت بگردی و ببینی می خواهی چه بکنی. تو فقط با دو تا بچه نیومدی کانادا من خودم در 48 سالگی اومدم به کانادا با دو تا بچه و کار غیر مهندسی . ولی در کمتر از یک سال من کار فعلیمو گیر آوردم که کار خوبی هست و بعدش نرم نرمک رفتم کالج و در کارم پیشرفت کردم. جوش نزن. راستی می تونی دنبال خونه های تعاونی هم باشی در این مدت که اجارشون کمتره. البته من در مورد مونترال خیلی اطلاعات ندارم.
در مورد استخر هم اینجا هر استخری بری همین جوری هست ولی کسی هم به کسی زل نمی زنه نگاه کنه. بچه ات هم توی این محیط باید زندگی کنه و از بچگی عادت کنه. لطفا" سانسور محیطی نکن که وقت تلف کردن هست. بچه اتو که نمی تونی از همه چیز محروم کنی. باید یاد بگیری به بچه ات همه چیز رو درست توضیح بدی. با سانسور کردن و فشار به بچه ات نمی تونی مشکلی رو حل کنی.

مخمل گفت...

اینجا خیلی‌ بامزه شده. یکی‌ اون یکی‌ رو دست میندازه میگه من سایت منفی‌ نمیرم قیمتها اومده پاین بعدی هم میگه بریکلا علتش همین بوده!

ناشناس گفت...

بیا ای خسته خاطر دوست

ای مانند من دلکنده ی غمگین

بیا ره توشه برداریم

قدم در راه بی برگشت بگذاریم

ببینیم آسمان هر کجا آیا همین رنگ است؟!

علیرضا پارسای گفت...

دوست عزیز، اینها مراحل گذرای مهاجرته. همه ما کم و بیش اینها رو گذروندیم. من شدیدا بهتون توصیه می کنم که روحیه خودتون رو نبازین. ممکنه این وضعیت چند روز تا حتی چند ماه طول بکشه، مهمترین مساله اینه که روحیه تون رو حفظ کنین.

در مورد مسایل فرهنگی متفاوت هم نگران نباشین، یواش یواش براتون جا میافته. البته به این معنا نیست که باید فرهنگتون رو تغییر بدین ولی به هر حال عادت می کنین. وقتی می گن فرهنگها متفاوتن یعنی همین دیگه.

به هر حال براتون از صمیم قلب آرزوی موفقیت می کنم.

samira گفت...

راه حل نگه داشتن روحیه: دور ماندن از افکار منفی و افراد منفی باف...این نه تنها برای شما صدق میکند بلکه برای موفقیت هرکسی و در هر شرایطی موثر است..موفق باشید

ناشناس گفت...

دوست عزیز یادتون باشه که کانادا کشور مثبت هاست. باید یاد بگیرید که مثل مردم اصیل کانادایی حتی به مشکلات هم مثبت نگاه کنید و از زندگی‌ لذت ببرید. کمی‌ انصاف هم بد نیست.