۱۳۹۰ مهر ۲۳, شنبه

سفر انگلیس

برای شرکت در یک کنفرانس شش روزه در منچستر انگلیس هستم. 5 روز هوا بارونی بود. به هوای اینجا هیچ اعتباری نیست. حتی وقتی بارون میباره نمیشه فهمید واقعا بارونه یا ذرات مه هستن که میبارن. ولی باید چتر همیشه داشت. منچستر شهر قشنگیه. تو هتل پالاس منچستر مقیم هستم. هتل خیلی بزرگیه با حدود 300 سال قدمت. قبلا قصر بوده و اتاقهای همون قصر رو تبدیل به هتل کرده اند. بعد از شش روز هنوز تو پیدا کردن اتاق خودم مشکل دارم. کلی دالان و سالن تو در تو رو بعد از آسانسور باید رد کرد تا به اتاق رسید ولی سرویسشون عالیه.
اینترنت بطور کلی اینجا زیاد جالب نیست مثل اینکه هر چی از آمریکا به سمت شرق میاییم یکم وضع خراب میشه خوب طبیعیه از core دور میشیم. تو کانادا تمام کافی شاپها هتلها اینترنت رایگان پر سرعت داشتند اینجا تو اینترنت یکم خسیس هستند و یک محدودیتهای عجیبی دارند احتمالا برای هزینه بالای اینترنت هست.

بعد از دو سال زندگی تو کانادا الان میترسم که براحتی از خیابونهای لندن و منچستر رد شم. راننده ها مثل مردم کانادا رعایت نمیکنند. تو کانادا وقتی چراغ سبز میشه انقدر وایمیستند تا همه رد شن ولی اینجا تا چراغ سبز میشه پاشون میره رو گاز مردم هم زیاد چراغهارو رعایت نمیکنند و من گیجم که کی میشه از خیابون رد شد و کی نمیشه. اگه ایران بیام فکر نکنم براحتی بشه از خیابون رد شم. گفتم هر چی به طرف شرق میاییم عادتهای مردم هم شرقی تر میشه.
مردم اینجا خیلی تابع عاداب هستند تو رستوران هتل من و دوست کاناداییم خیلی مراقبیم که کاری نکنیم توجهشون جلب شه ولی در عین حال خیلی خونگرم هستند. تو کانادا کمی بیشتر تو خودشون هستند ولی اینجا تو آسانسور یا تو رستوران باهات صحبت میکنن، گرم میگیرن و کنجکایشونو بروز میدن. در کل مردم باهوشی هستند. پلیس اینجا تو خیابون بیشتر دیده میشه. تو کانادا بودن پلیس اصلا دیده نمیشه و خیلی وقتا نیست. شبها دیروقت تو خیابون رفتن مخصوصا برای زنهای تنها فکر کنم مشکل داشته باشه چون گاهی صدای آدمهای مست  و خیابونی رو میشنوم که دارن چیزهایی میگن کلا به نظرم میرسه کانادا امن تر از اینجاست.
در کل سفر خوبی بود. تجربه خوب و امروز هم که کنفرانسم رو دادم و سرم کمی خلوت تره تصمیم داریم بریم الدترافورد به باشگاه منچستر یونایتد سری بزنیم. در کل اینجا بیشتر احساس میکنم که تو خونم هستم. عادت مردم بیشتر شبیه ایران هست.
قیمتها اینجا گرونه. حداقل دستمزد تو کبک ساعتی 9 دلار و اینجا ساعتی 5 پوند، با ریت پوند به دلار 1.65 نتیجه میگیریم دستمزدها یکیه ولی اینجا قیمت مواد غذایی بین 40 تا 60 درصد بیشتر از کاناداست. اجاره منزل در منچستر و مونترال تقریبا یکیه ولی لندن دو برابر مونترال هست.
راستی دیروز کارکنان ایرکانادا تهدید به اعتصاب نامحدود کرده بودند. چند ماه پیش پست کانادا یک ماه در اعتصاب کامل بود. خوب کانادا کشور آزادی و دموکراسی است و آزاد بودن برای مردم هزینه هایی داره که تحملش میکنن. ولی وقتی کارکنان ایرکانادا تهدید به اعتصاب کردند دولت کانادا که هزینه زیادی باید میداد گفت اگه اعتصاب کنین من قوانین اعتصاب شرکت ایرکانادا رو تغییر میدم و البته تغییر هم داد و قانون کار و اعتصاب کارکنان ایرکانادا شامل محدودیتهایی شد. مردم هم خوشحال شدند و هم ناراحت. خوشحال ازینکه سفرهاشون عقب نمیفته و ناراحت ازینکه دولت آزادی کارمندان ایر کانادا در اعتصاب رو محدود کرده و به خودش داره کم کم اجازه محدودیت آزادیها رو میده که سازمان عفو بین الملل به شدت به این تصمیم دولت کانادا در مورد ایرکانادا اعتراض کرد. امروز هم سری به باشگاه منچستر یونایتد زدم و از باشگاه، سالنهای رختکن بازیکنان، استادیوم و موزه باشگاه دیدن کردم.
بچه های انگلیسی بسیار مودب و تابع آداب بوده و خیلی خوب تربیت شده اند معلومه تو خونه دیسیپلین خاصی حکمفرماست. راستی اینجا برای اولین بار بعد از دو سال تو لندن سرم کلاه گذاشتند تو فرودگاه هیترو ترمینال 3 سالن ترانزیت سرم کلاه گذاشتند و یک بازی نینتندو بهم فروختند که اومدم مونترال دیدم که فقط جلد پلاستیکی بازی وجود داره و توش از مدار خبری نیست. اتفاقا صاحب مغازه انگلیسی بود. بازم به همون اصل برمیگردم که هر چی از کانادا به شرق میری حتی کلاهبرداری و دزدی هم زیادتر میشه.

۷ نظر:

مامان سارا گفت...

خیلی خوبه که تجربه دیدن منچستر را پیدا کردین و چیزهای جالبی نوشتین
مخصوصا از آداب و خصوصیات مردم

مجید گفت...

دکتر جان
چطوری؟

بنازم اون تیز بینی و ریز بینیت رو!

امیدوارم خوش گذشته باشه.

فقط

میگما، ادای معلما رو در میارم برات

مینویسن آداب میخونن عاداب، برعکسش به نظرم یه خورده غیر معموله که به کار بره.

قربانت

منا گفت...

سلام

توصیفهاتون جالب بود ..... و ممنون بابت شیر کردن ....


موفق تر از همیشه باشین

ناشناس گفت...

آقا وبلاگ شما رو كه مي خونم خيلي نااميد و در مورد اقدام براي مهاجرت به كانادا به شدت دچار ترديد مي شم! اون پست مربوط به ايجاد سر و صدا در ساختمان و زنگ زدن شما به پليس و ... واقعا ناراحت كننده بود. اونجا هم كه مثل اينجاست داداش! همين چند وقت پيش بود كه به خاطر ايجاد سر و صدا توسط همسايه طبقه پاييني، به پليس 110 زنگ زدم! اگه همين بي شعور بازي ها اونجا هم هست ديگه چرا مهاجرت كنيم آخه؟

ناشناس گفت...

من يك سؤال داشتم در مورد راه انداختن يك رستوران (كوچك) در كانادا. با چه مقدار پول مي توان يك رستوران خوب در كانادا راه انداخت؟ ممنون مي شوم توضيح بدهيد. بنده از كار كردن براي ديگران متنفرم و دوست دارم يك كاري از خودم داشته باشم.

Mohaj Canada گفت...

والا چی بگم در مورد مهاجرت.
مردم کشورهای دیگه به دلیل نداشتن 1000 چیز مهاجرت میکنن. ما مردم ایران 999 چیز داریم و به بهانه نداشتن یک چیز مهاجرت میکنیم ولی همینم تا نیاییم اینجا نمیفهمیم.
در مورد رستوران. خیلیها رستوران باز کردند و کارشون نگرفته و بسته اند بستگی به خیلی چیزها داره. رستوران داری یعنی 24 ساعت در روز و هفت روز در هفته باید سرکارت تا کارت از رونق نیفته. با کمتر از 70 یا 80 هزارتا نمیشه رستوران کوچیک راه انداخت.

kv گفت...

خوب بود :)