۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۱, شنبه

سخنی برای تازه واردهای آینده

سلام
من اینجا خیلی وقتها از مشکلاتم نمینویسم بلکه از احساسم مینویسم. هر چند اعتقاد دارم گاهی وقتها این مشکلاته که باعث تحول میشه. تو پست پیش هم گفتم تنها چیزی که عذابم میده گاهی دلتنگیه. بعضی شبها راحت نمیخوابم. وقتی هم که گاهی کمی راحت میخوابم خواب اونطرف رو میبینم. خیابونهایی که توشون سالها رفت و آمد میکردم و آدمهایی رو که سالها میشناختم. اونوقت از خواب میپرم در بین خواب و بیداری به اونها فکر میکنم ولی این فکر کردن عذاب آوره چون خیلی از اونها دورم و مجبورم از خواب بلند شم و قدم بزنم تا از این حالت دربیام.
کسانی که دارین میاین خوش اومدین، اینجا مشکل زیادی نخواهید داشت. هر کس بالاخره راه خودشو پیدا میکنه. افرادی هم که اینور هستند به شما در کشور جدیدتون خوشامد خواهند گفت ولی بدونید هیچگاه خودتون رو متعلق به اینجا احساس نخواهید کرد. همیشه خواهید گفت ما بعد از چند سال به ایران برخواهیم گشت ولی موضوع اینه که اینور جوری پابندتون میکنن که برگشتن سخت میشه.
مدرسه بچه ها. تسهیلاتی که از دولت بابت اقامت میگیرید و بعد از برگشتن اونهارو از دست خواهید داد. تازه اگر هم برگردید دو هوایی میشید و شاید زندگی در سیستم ایران براتون سخت بشه. من هنوز برنگشتم ولی فکر میکنم اینطور باشه.
در پست قبل درمورد بازنشستگی پرسیده بودید، حق بازنشستگی به تمام کاناداییهایی که حداقل 10 سال شهروند کانادا باشند تعلق میگیره، چه کار کرده باشند و چه کار نکرده باشند. کسانی که کار و درامد داشته اند بر اساس فرمول موجود مبلغ بیشتری دریافت خواهند کرد. بهر حال دولت کانادا اجازه نمیده هیچکدام از شهروندانش گرسنه بمونند.
چیزی که دراین مدت دستگیرم شد اینه که بعضی وقتها با ایرانیهایی برخورد میکردم که وقتی اسمشون رو ازشون میپرسیدم اسم مستعار میدادند، حتی یکبار یکی از همین ایرانیها از من پرسید کیس شما چیه؟گفتم کیس یعنی چی؟ گفت هر کدوم از ما با یک کیسی اینجا هستیم. مثلا یکی مدرک درست کرده که جونم تو ایران درخطره و ... که تازه فهمیدم خیلی از ایرانیهای اینجا پناهنده هستند و برای پناهندگی باید دلیلی و مدرکی میاوردند و منظور از کیس یعنی این.
پناهندگان معمولا در زندگیشون حساسن و کمتر به کسی مخصوصا هموطناشون اطمینان میکنن چون مشکلات زیادی رو تحمل کرده اند تا به اینجا برسند و یکی از دلایلی که ایرانیها اینجا زیاد با هم نیستند همینه.
راستی برخی معیارها در این کشور درست بر عکس کشور ماست.
مثلا در کشور ما چاقی زیاد به نوعی، ارزش محسوب میشه وکسی که چاقه معمولا آدم پولدار و با مالو منالی محسوب میشه ولی در اینجا چاقی یعنی فقر.
فرد چاق یعنی کسی که پول نداره بده غذای درست بخوره و آشغال میخوره. چون اینجا گوشت ارزونه، چربی ارزونه و اگه به فست فودها مراجعه کنید با حدود 2 دلار میتونید یک غذای چرب پرنشاسته ارزون قیمت بگیرید و بخورید و برای همین قشر کم درآمد معمولا از این نوع غذاها استفاده کرده و چاق میشوند.
اینجا اگه کسی سرما خورده معمولا رسمه با صدای بلند دماغشو میگیره و خودشو راحت میکنه. درصورتیکه اگه تو کشور خودمون یکی بخواد اینکارو بکنه کلی مردم با حالت حال بهم خوردگی نگاهش میکنند و مجبوره پدرش دربیاد تا ملت ناراحت نشن.
احتمالا شاید بخواید از برخی قیمتها در اینجا مطلع شید، بنابراین لیست و قیمتهای آخرین خرید خودمو در اینجا براتون میگذارم. البته ازین قیمتها بیشتر و حتی کمتر هم میتونید در مغازه های دیگه پیدا کنید.

روغن کانولا 1.42 لیتر 4.99 $
آرد سوخاری ترخینه 1.99 $
نان پیتا(نان لواش 6 تایی): 1.79 $
خرما یک بسته 2.99 $
گل کلم 1.89 $
سوسیس مرغ 450 گرم 1.69 $
پنیر پیتزا 2.99 $
گوشت گاو چرخکرده 2.2 کیلو 14.69 $
شکلات کیندر بزرگ 2 عدد 4 $
شکلات سویسی شیری 300 گرم 4 $
لوبیا چیتی 750 گرم 1.99 $
مرغ یک عدد 6.35 $
جگر گاو 4.96 $
لوبیا قرمز 750 گرم 1.99 $
گوشت مکعبی گاو کمتر از یک کیلو 4 $
جعفری یک دسته 200 گرمی 0.89 $
اسفناج یک بسته 1.49 $
قارچ 227 گرم 1.69 $
پیازچه یک دسته 0.5 $
نعناع یک دسته 0.89 $
مینی هویج 340 گرم 1.29 $
کرفس یک دسته 1.29 $
سیر سه بوته 0.79 $
سیب زمینی 2.2 کیلو 2.8 $
پیاز یک کیلو 1.5 $
سلمانی خانمم بدون رنگ: 25 $
سلمانی دو تا بچه ها 22 $
تخم مرغ بسته 12 عددی 2.99 $
شیر 4 لیتری 5.65 $
میگو 500 گرم 6.5 $
برنچ باسماتی با آف از زلرز 4.5 کیلو 7.5 $
پنیر فتای کانادا یک کیلو 8.43 $
رب گوجه یک و یک 840 گرم 3.99 $
آب شاه توت و بلو بری تروپیکانا 2 لیتری 3.99 $
موز 6 عدد 1.69 $
گردو پوست کنده یک کیلویی 10 $
کیندر تخم مرغی دو عدد 2.91 $
ماهی بدون استخوان تیلاپیلا یک کیلو 10
مغز گوساله دو عدد 6.47 $

درضمن اقلام ضروری خوراکی و مصرفی زندگی شامل مالیات نمیشوند

۲۹ نظر:

آدم معمولی گفت...

سلام
مدتها بود می خواستم برات بنویسم...من خیلی زودتر از شما برای ادامه تحصیلم رفتم خارج از ایران و وقتی درسم تموم شد به ایران برگشتم. تمام این دوره هایی که گذروندی و بعضی هاشو در بلاگت نوشتی رو طی کرد. گاهی اون اوایل خارج از ایران 2-3 روز تو اتاق می نشستم و به تنهاییم فکر می کردم. ولی کم کم به خودم اومدم و بهد چند سال به اونجا وابسته شدم بطوریکه وقتی بر می گشتم گریم گرفته بود. الان هم برای اومدن به کانادا اقدام کردم ولی چیزی بگم بهت اگه برگردی دیگه وطن نداری. نه به اینجا تعلق داری نه به اونجا. وقتی می یای ایران دلتنگی هات یهو از بین میره ولی بعد از یه هفته هزار تا مشکلی که تا حالا دلتنگیهات نمی زاشتن بهش فکر کنی جلو چشمت می یان

آدم معمولی گفت...

خیلی سخته به خدا...من همش دلم اونوره به آسایشی که داشتم فکر می کنم ولی یاد تعلقم به اینجا هم می افتم حالم گرفته میشه. به آدمیت تو اینجا فکرمی کنم که مفت نمی ارزه. من و همسرم هر دو کار می کنیم ولی دریغ از پس انداز....آینده اصلا برام امیدوارکننده نیست ولی سعی میکنم تلاش بکنم ولی می بینی چطور ملت یه شبه پولدار میشن بعد بغضت میگیره که چرا رفتی 16 سال درس خوندی تا آخرش رفیق زیر دیپلمت چند تا خونه و ماشین و سفر خارج از کشور و... داره و من سر برج دلم میلرزه وای کرایه رو چه کار کنم...

آدم معمولی گفت...

اینجا قانون و آدمیت دو حرف بی معنیه،ولی من میدونم اگه از اینجا هم برم باز به اونجا تعلق ندارم یا لااقل خیلی دیر این احساس رو خواهم داشت. وقتی به بچه فکر میکنم که تو این سیستم آموزشی مزخرف قراره رشد کنه از خودم بدم می یاد ولی باز به این فکر میکنم که آیادور کردنش از ریشه هاش می ارزه. من ایران رو دوست دارم خاکمه توش بزرگ شدم خاطره هام بخش اعظمش اینجاست می تونم ولش کنم و برم ولی برای همیشه نه. این تضادهاست که زندگی رو برام تلخ کرده... از من میشنوی راهی رو که رفتی بر نگرد لااقل برای بازنشستگی می تونی برگردی ایران ولی اگه مثل من برگشتی دیگه نه اینجایی هستی نه اونجایی..
سرتو درد آوردم
موفق باشی
آدم معمولی
تهران
12/2/89
8:52 دقیقه صبح

Diary Of A Stranger گفت...

ممنون از اطلاعات خوبتون

a12odd گفت...

من که هنوز ایرانم و منتظر مدیکال گاهی میگم سال دیگه ممکنه نباشم وکلی دلم تنگ میشه.
سلام ممنون از توضیح بازنشستگی
قیمتها هم توپ بود
میشه یک سایت مثل سایت دو پست قبل که تجهیزات را معرفی کرده بود در مورد لوازم خونه بگزارید.
ممنون

parsa2009 گفت...

سلام مهندس جان
خوشحالم که همه چيز روبراهه و داره عادي ميشه
من هم مثل شما دوتابچه دارم هردو پسر يکي 4 ماهه و يکي 3سال و نيم مصاحبه کبک روشهريور ماه 88 قبول شدم دارم فرانسه رو ادامه ميدم وديروز مدارکم رو براي فدرال ارسال کردم اگه ممکنه يخورده از بچه هات برام بنويس با زبان اونجا کنار اومدن از همسرت بنويس که آيا با شرايط اونجا کنار اومده يا نه چون واقعا فکر ميکنم شرايطمون يه جورايي بهم شبيه ممنونم

خسرو گفت...

با سلام دوست عزیز من الان نزدیک سه ماهه که توی مونترال هستم ولی به نظر می رسه که کار تخصصی اینجا زیاد نیست وئ بیشتر کارههای خدماتیه . رشته خوذم مدیریت صنعتی و 17 سال تجربه دارم البته تجربه کار توی صنایع ایران که در واقع هیچوقت تخصصی روی چیزی کار نمی کنی و همه اش کارمندیه . نمی دونم برای کار از کجا شروع کنم . سایت های زیادی را رفتم ورزومه پرکردم. حتی به صورت دستی هم حتی به رستوران ها رزومه داده ام اما خبری نشده البته برای نگرانی یک کم زود است اما کم کم دارک نگران می شوم . به نظر شما بهترین راه و سریع ترین راه چی هست .
مرسی

Unknown گفت...

ظاهرا اونجا گوشت از نان ارزونتره

ناشناس گفت...

ما ايراني ها عادت داريم با زندگي احساسي انهم از نوع خيلي رقيقش برخورد ميكنيم همه چيز براي ما تراژيك و نوستالژيكه فكر ميكنيم سرنوشت كشورمون و اتفاقاتي كه توش افتاده منحصر به فرده و مثلا فقط ما ايراني تنها ملتي هستيم كه در طول تاريخ به ما ظلم شده يا مصيبت جنگ رو داشتيم يا عزيزانمونو اعدام كردند يا سركوب شديم و زندان رفتيم و هزار بدبختي ديگه كشيديم اما عزيزان نگاهي به تاريخ همين ژنجاه سال اخير بقيه كشورها هم بكنيد تا ببينيد ديكتاتوري و خشونت و سركوب و مرگ و فساد و قحطي و فقر و گرسنگي فقط مال ما ايرانيها نبوده و نيست به كشور هاي آمريكاي لاتين نگاه كنيد شيلي آرژانتين به كشور هاي آفريقايي نگاه كنيد همين عراق و پاكستان و افغانستان رو ببينيد انها هم انسان هايي هستند مثل من و شما هزار بار بدبختي بيشتر از ما كشيدند در همين سي چهل سال اخير اما مشكل ما ايراني ها اين است كه همه چيز رو حاضري و مجاني ميخواهيم آزادي مفتي برابري مفتي دمكراسي مجاني بعد هم كه مهاجرت ميكنيم باز دلمون راضي نميشه.غم غربت ميگيريم و خواب وطن ميبينيم.دوستان عزيز زندگي مبارزه است و براي موفقيت و رضايتمندي بايد جنگيد و سرسخت بود جوونهاي ما شل و وارفته اند و حاضر نيستند براي تغيير شرايط زندگيشون كمترين تلاشي بكنند اغلبشون البته و همين عامل درجا زدن و پسرفته. همين مهاجرت رو نگاه كنيد صدها ساله كه مردم دنيا براي زندگي بهتر شهر و ديار خودشون رو ترك ميكنند نسلي رو فدا ميكنند تا نسل ديگري بهتر زندگي كنه اما ما ايرانيها نميتونيم با اين مسئله كنار بيائيم آقا فراموش كن تهران ودود ترافيك مزخرفشو گذشته رو ولش كن به حال و آينده بچسب آلمانيه كه زمان جنگ جهاي دوم رفت آمريكا و سي سال اونجا موند ديگه نميگه من آلمانيم مگه آلمان كمتر از ما فرهنگ و تمدن و هنر و علم و تاريخ داره وقتي سي سال موند و بچه هاش اونجا به دنيا اومدن و بزرگ شدن ديگه حسرت المان رو نميخوره خودشو امريكايي ميدونه مهاجرت يعني همه اينها ترك وطن و فاميل و دوست و آشنا دور شدن از خاطرات و گذشته ساختن زندگي جديددر يه كشور ديگه ياد گرفتن زبان و فرهنگ و رفتار و آداب و رسوم ديگه ساختن يه وطن ديگه و تعلق خاطر پيدا كردن به جاي ديگه اي غير از كشور محل تولد بدون اينها شما مهاجر نيستيد مسافريد و مهمان يك كشور ديگه تا وقتي كه شرايط براي برگشتن از نظر شما فراهم بشه و در اين شرايط مهاجرت شما نيمبند و ناقصه و احساس عدم تعلق ميكنيد به هر دو جا و بياد داشته باشيم كه زندگي خيلي كوتاه و فرصت هم محدوده يك بار به دنيا مياييم و هر گلي زديم همين يكباره و به هيچكس فرصت دوباره اي داده نميشه.پس ذكر مصيبت رو تموم كنيد و اگه به كاناداواقعا مهاجرت كرديد كانادايي بشيد.اين عيب نيست اگه اداي كانادايي بودن رو در نياريم و فقط ظاهرمون رو تغيير نداده باشيم.

محبوبه گفت...

لطفا به این سوالی که در این پستم نوشتم جواب بدین.
ممنونتون می شم

dowlat2000 گفت...

سلام.
اینو نوشتم که ازت به خاطر نوشته ها تشکر کنم. این تقسیم کردن حسن اخلاقی هست که شما داری...

salah گفت...

با سلام مهندس جان مثل همیشه اطلاعات مناسبی بود که ارائه شد من نظرم این است که الان با این همه آگاهی همه جانبه افراد بایستی با آمادگی کامل و به دور از احساسات هم مهاجرت و هم محل زندگی را انتخاب کنند خصوصا اگر به صورت خانوادگی قصد مهاجرت دارند

sunshine1276 گفت...

salam dost khobam
hala ke in tasmim ro gerftid mohkam bashid va edameh dahid .payan shabe siah sepid ast.
soal dashtam dar khosos bazneshastegi az che sni ast va che ghanoni dareh?
reza

sara گفت...

ممنون از وقتی که میگذاریید

andeia گفت...

سلام
مثل هميشه مطالبت آدمو به فكر وا مي داره بخصوص مطلب وقتي ديكتاتور ..............
نمي دونم چي بگم اونقدر دو دلم يا بهتره بگم ته دلم خالي شده كه نگو
مرسي از مطالبت خواهش مي كنم ادامه بده بذار تا ما با شما ببينيم چيزي كه اونجا اتفاق مي افته
مرسي مرسي
مرسي

صحرا گفت...

مهاجر جان سلام
مرسی از اطلاعاتت در مورد قیمت ها و بازنشستگی و اما
خوبه که داری خواب ایران و دوست و آشنارا می بینی و این یعنی اولاً سیب زمینی نیستی و یک آدم سالمی، که خدا را شکر
ثانیاً یعنی مغزت داره خودشو با محیط جدید تطبیق می ده چون خودت بهتر از من می دونی مغز در خواب سعی می کند مشکلات روزمزه را حل کند.
به نظر من مرزبندی کشورها همه قراردادی است و وابستگی های ما به زبان و تاریخ بیشتر ذهنی است تا حقیقی. همه آدم ها مثل هم هستند و بهتر است همه را یک جور و بر اساس اخلاق و شعورشان دوست بداریم از ایرانی و عرب و آفریقایی و آمریکایی و حتی اسرائیلی (اون بچه ای که در اسرائیل متولد شده لزوماً گناهکار نیست!) همه کائنات و از جمله کره زمین را خدا خلق کرده بنابراین ایران با عربستان فرقی ندارد و عربستان هم با کانادا فرقی ندارد. آدم هرجایی راحت و شاد است باید همان جا زندگی کند و همان جا وطنش است.
آدم هرجایی هست باید سعی کند بهترینی را که دارد به جامعه عرضه کند و هر جایی هست یاور مظلومان باشد چه فرقی می کند کره ماه و زمین یا مریخ
این تویی که مهمی مهاجر جان!
اگر منطقی نگاه کنی بعضی از دوست و فامیلت را ممکن بود سالی یک بار هم در ایران نبینی و اونایی رو هم که بیشتر دوست داری به لطف فناوری های جدید می تونی باهاشون ارتباطتو حفظ کنی!
خیلی حرف زدم!!!!!!!!!!!!!!!!

Fariba گفت...

سلام دوستان،راستش ما داریم 10 تیر میریم مونترال، برای بردن بار زمینی با کانتینر 20 فوت پرسیدم به نظر خیلی با صرفه است البته 50 روز طول میکشه تا برسه.
می خواستم بدونم اگه دوستانی هستند که بخوان لوازم منزلشان را ببرند، 2 یا 3 نفر بشیم و با یک کانتینر بفرستیم.چون میدونید که اینجا فروش لوازمی مثل مبلمان و میز ناهار خوری و تخت واین چیزا همش ضرره و قیمت اینجور وسایل هم در کانادا خیلی گرونه.
ایمیل من هم اینه:
farasad2001@yahoo.com

Unknown گفت...

سلام مهاجر عزیز
پستهای اخیرت خیلی کیفیت بالایی داشت. ممنون خیلی استفاده کردم.
من هم وبلاگی زدم و شروع کردم به نوشتن روزمره و احساسات روزانم. خوشحال میشم اگر دوست داشی تو لیست هم باشیم.
http://adam-doodi.blogspot.com/

salah گفت...

با توجه به نقطه نظرات بسيار جالب مطرح شده من در وبلاگ خودم بحثي را در مورد مدرك و علم شروع كردم دوست دارم شما و ساير دوستان در اين بحث وارد شده شايد براي روشن شدن ذهنها مفيد باشد http://mydiary1111.blogspot.com

Unknown گفت...

من فکر میکنم بهتره با این مسلئه کنار بیاین و یکبار برای همیشه با خودتون این قضیه رو تموم کنید که کانادا بهتر از ایران هست و شما انتخاب درستی کردید و دیگه بهش فکر نکنید. یعنی به کل از ذهنتون بندازینش دور. وگرنه همیشه این افکار به طور خودکار دنبال شما میان. میشید مثل همه اونهایی که جسمشون اونجاست و دلشون ایران. اگر میخواهید تو مسیری که شروع کردید محکم و سریع گام بردارید باید رشته افکارتون رو متمرکز کنید. دلیل اینکه خواب ایران رو میبینید این هست که ضمیر ناخودآگاه شما در حال بررسی شرایط و مقایسه اونها با ایران هست و این کاملا طبیعیه. شما تمام زندگیتون رو تو ایران بودید و حال دیگه نیستید. ذهن ناخودآگاه شروع به بررسی این مسئله میکنه که کدوم بهتره. باید با خودتون رو راست باشید و به خودتون بقبولونید برای شما و خانوادتون این بهترین انتخاب بوده.

Parinaz گفت...

در ضمن آقای مهاجر دوستی به نام پویا گفتند که در کامنت گذاشتن توی وبلاگتون مشکل دارند و ظاهرا کار مهمی هم دارند. اگه ممکنه به ایشون ایمیل بزنید. با تشکر ایمیل ایشون: poya189@gmail.com

Parinaz گفت...

سلام.لطفا شهرهای کوچیک اما با امکانات خوب کانادا که خیلی سرد نباشند رو معرفی کنین. چون مهمترین فاکتور برای من هواست و من طاقت هوای
خیلی سرد رو ندارم. و در ضمن شهرهای بزرگ پرهزینه است.

آنديا گفت...

دو تا پست آخرتونو دوباره خوندم و جوابهاي بچه ها رو ولي به قول دوستان بدونين بهترين انتخاب رو كردين
ما هم فكر نمي كنيم اونجا مدينه فاضله است ولي اينجا هر جور استرسي رو بايد تحمل كنين
سعي كنيد به خودتون ياد آوري كنين تمام كساني كه اين ور دنيا هستند دوست دارند شما شاد باشيد
شاد باشيدو سعي كنين از زندگي لذت ببرين ما كه اينجائيم به دلخوشي هاي كوچكتري راضي هستيم سعي كنين شاد باشيد دوشت عزيز
راستي اين مطلب كه شهرهاي كوچك رو معرفي كنين هم خيلي خوبه در مورد شبروك مطلبي مي دونين؟

ستاره گفت...

آقای مهاجر سلام .همیشه ÷ستهای مفید شما رو می خونم.اینکه صادقانه تجارب و اطلاعات خود را در اختیارمان قرار میدهد برای من و همهء خوانندگان وبلاگتان ارزشمند میباشد . راستش .من مدیکالم رو دادم و دیگه چیزی به ÷ایان این انتظار نمونده ولی هر روز نگرانیهام برای رفتن بیشترو بیشتر میشه .دو نگرانی اصلی من: 1-زبان و2- مسئلهء مالی هست .مدت 2 سال هست که فرانسه میخونم وسطحم فعلن B1 هست ولی انگلیسی رو مدت زیادی هست که کار نکردم ومیخوام تا سه ماه دیگه که عازم هستم بخونم .دوم: مبلغی که من میتونم با خودم بیارم حدود 9000دلار است برای یک نفر و یک زندگی متوسط ویا ÷ایین تر تا زمانی که دانشگاه برم و از یک سری امکانات دانشجوی استفاده کنم .سوال من اینه که با این سطح زبان و مبلغ مالی که ذکر کردم می تونم تا قبل از ÷اییز به مونترال بیام .اگر راهنماییم کنید ممنون میشم .

احسان گفت...

سلام مهندس :)
آقا من هم مهندسم خیر سرم. کنترل و ابزار دقیق خوندم اما بس که کارخونه های اینجا دارن کار می کنن و پارس جنوبی هم تحریم نیست و عربها چاههای گازمون رو قورت نمی دن، کار گیرم نیومده. با سابقه کار برقکار و مدرک فوق دیپلمم میخام بیام کانادا.حالا اگه راهنمایی کنی ممنون میشم:

1-کدوم ایالت بهتر از بقیه برای برق به خصوص کنترل و ابزار دقیق هست؟
به من گفتن آلبرتا: کالگری یا ادمنتون، نظر شما چیه؟
2- منی که سابقه کار برق کنترل ندارم اگه بیام اونجا می تونم وارد رشته کاری خودم بشم؟ یعنی به افراد بدون سابقه ولی با اطلاعات کار میدن؟
3- من plc و matlab و ... رو بلد هستم و بازهم دارم خودم کار می کنم. به نظر شما فرصت کاری تو این زمینه فراهم میشه برای من؟
4-آقا یه کلام به نظرتون بیام؟ می تونم توی رشته ام موفق بشم؟
5- یه سوال دیگه:من اگه با فوق دیپلم اقدام کنم می تونم با لیسانسم ادامه تحصیل بدم؟ ادامه تحصیل برای فوق رایگانه؟

ممنون که اینها رو می خونید، خیلی نیاز به راهنمایی دارم . ممنون

Mohaj Canada گفت...

سلام
سوالات بیشتر شما نیاز به توضیح مبسوط داره بنابر این تو پست بعدی انشاءالله جواب میدم.

احسان گفت...

ممنون
پیروز باشید
:)

بیژن گفت...

سلام مهندس عزیز
شاد و سرزنده باشین
دوستدار شما

ناشناس گفت...

چه جالب . امروز داشتم راجع به همین موضوع چاق و لاغری فکر میکردم. منم مونترال هستم.