۱۳۸۸ بهمن ۵, دوشنبه

پست بی انگیزه

سلام علیکم
این پست رو محض این میگذارم که هنوز زنده ام و نفسی میاد و میره. نه حوصله گله و شکایت دارم نه تعریف و تمجید.
امروز هوا اینجا تا 10 درجه بالای صفر رفت. از دیشب تا به الان همینطور داره بارون میاد. هوا هم مث من قاط زده. کلاس زبان هم امروز تموم شد و از فردا تا آخر هفته امتحان داریم.
تو اخبار میبینم که نوشته وضع اقتصادی ایران و بانکها تیرتپر شده، این که خبر تازه ای نیست از چند سال پیش از یک بچه که جدول ضرب ...
از این لحظه با یکساعت تاخیر مینویسم، چون آلارم اخطار تمام طبقات ناگهان صدا کرد و ما هم دست بچه هامونو با ساک مدارک گرفتیم و رفتیم پایین. 4 تا ماشین آتش نشانی بعد از 10 دقیقه که آلارم صدا کرد پایین بودن. فکر کنم اشکال الکترونیکی بود و شاید هم یکی اشتباها تو آپارتمانش سیگار کشیده بود. چون اینجا داخل هر آپارتمان دو سنسور وجود داره و اگه کسی حتی داخل آپارتمان خودش سیگار بکشه آلارم به صدا درمیاد. هر کی میخواد سیگار بکشه موظفه بره رو تراس سیگار بکشه. اینجا با اینکه بیش از ایران سیگاری داره ولی همه این مسئله رو رعایت میکنند یعنی مجبورا که رعایت کنن چون قانون نکشیدن سیگار در زیر سقف هم وجود داره.
خانومم همش میترسید نکنه ساختمون آتیش بگیره و دو تیکه چیز که داریم بسوزه. گفتم بهش فرض کن آتیش هم بگیره. اینجا کانادا است، نمیذارن آب تو دلت تکون بخوره. بلافاصله همرو میبرن هتل و یک لیست میدن میگن بنویسین چقدر ضرر کردین چقدر ترسیدین و دولت همرو میده. من هرچقدر به سیستم اداری و اداره مملکت در ایران، اعتماد نداشتم ده برابرش اینجا اعتماد دارم. چون دیدم و این اعتماد برام ایجاد شده. 12 سال پیش اینجا بارون یخ بارید بعضی جاهای کانادا تا یکماه برق قطع بود. ولی اینجا یکروز برق قطع شد، ساکنین اینجا برامون تعریف میکنن بلافاصله دولت تمام ادارات دولتی و هتلها رو بسیج کرد و مردم رو به اونجا منتقل کرد، فرداش هم که همه برگشتن خونشون لیستی به هر خانوار داد و گفت بنویسین چقدر و چطور ضرر کردین و تخمین مالی بزنید. میگن بدون اینکه بازرس بفرسته همه پولی که ملت اظهار کرده بودن رو با چک براشون فرستاد. الان هم بعد از 12 سال برا خانواده ها اطلاعیه صادر کردن که خانواده هایی که خانمهاشون اونموقع باردار بودن یا بچه کوچیک داشتن، به خاطر استرسی که بهشون وارد شده بیان و خودشونو معرفی کنن و دولت برای جبران براشون برنامه های رفاهی مالی داره.
یاد روزهایی میافتم که تو ایران گاهی هر روز 4 ساعت برق قطع میشد، دولت که مقصر نبود، مردم مقصر بودن که غلط کردن برق زیادی مصرف میکنن و صرفه جویی نمیکنن.
یاد روزهایی میافتم که زنهای حامله و بچه ها زیر نویزهای الکترومغناطیس هستن و کسی از مسئولین هم در کشور ککش نمیگزه. بگذریم.
از سیگار گفتم، اینجا سیگار به خاطر مالیاتی که بهش بستن خیلی گرونه ولی سرخپوستها سیگار رو قاچاق میکنند و در بسته های نایلونی میفروشند. 200 تا سیگار قاچاق رو 20 دلار میفروشند.
اینم بگم، اینجا دراگ خیلی مصرف میشه، متاسفانه تو مدارس هم خیلی شایعه. تو خیابون افراد دیوونه ای که دارن راه میرن و برا خودشون حذیون میگن و بوی دراگی که مصرف کردن تا چندین متر هوا به مشام میرسه.
گاهی دیده شده یکی از همین لات و لوطها مزاحم خانمهای تنها میشن و جالبه مردم هیچ عکس العملی نشون نمیدن، حداکثر کاری که میکنن اینه که به پلیس زنگ میزنن و چه بسا تا پلیس بیاد اتفاقات بدی میفته.

۳ نظر:

Unknown گفت...

به به مهاجر جان
نمی دونی چقدر روانم شاد شد وقتی پست جدیدت را دیدم
اتفاقی که گفتی خیلی بامزه و آموزنده بود.
در آپارتمان ما در تهران هم در هر اتاق و دستشویی و حمام و آشپزخانه یک سنسور و در پذیرایی دو تا وجود دارد و تا حالا دو بار هم آژیر خطر به صدا در آمده که هر دوبار به علت دود غلیظ اسفند همسایه ها بوده است. خلاصه این آژیره شده چوپان دروغگو و هیچکی دیگه حرفاشو باور نمی کنه

Unknown گفت...

راستی یه سوال
دراگ مربوط به محله های خاصیه یا در همه جا هست؟
منظورم اینه که محله هایی ندارند که این طور چیزها در آنها کم باشد؟

RS232 گفت...

من وقتی آمدم امریکا یک مدت کوتاهی در یک آپارتمان زندگی میکردم. یک روز شنبه که داشتم آشپزی می کردم غذایم سوخت و دود غلیظی فضای آشپزخانه را پر کرد و آژیر خطر هم به صدا درآمد. من با بدبختی پنجره ها را باز کردم و فن را روشن کردم و محل آژیر را فوت کردم که خاموش بشود. بعد رفتم به راهرو که به بقیه بگویم که خطر رفع شده است! ولی هیچکس نبود. بعد از پنجرا پایین را نگاه کردم و به خودم گفتم که حتما همه ساختمان را ترک کرده اند. ولی دریغ از یک نفر آدم که حتی از رختخوابش هم بیرون آمده باشد! در آنجا بود که فهمیدم که آژیر ما هم چوپان دروغگوست و هیچکس بهش محل نمیگذاره!