روز شلوغ پلوغ

امروز یکم خسته هستم چون صبح 9 رفتم بیرون و یک ساعت پیش رسیدم خونه. هر بار هم دنبال چیزی بودم. برا همین حوصله ندارم با طنز بنویسم.

چند وقت بود میخواستم به نظام مهندسی کبک برم و مراحل عضویتم رو بگذرونم چون اینجا اگه عضو این انجمن نباشی نمیتونی به عنوان مهندس کار کنی و باید بعنوان تکنسین یا کارمند یا کارگر کار کنی، هر پیشنهاد کار درست و حسابیم به عنوان مهندس میومد توش عضویت در این نظام مهندسی شرط بود. از ایران باهاش درتماس بودم و بنابر این میدونستم چه مدارکی رو باید بیارم. امروز صبح مدارک تحصیلی، کاری، ریکامندیشنهای استادام و خلاصه هر چی خواسته بودند برداشتم و رفتم اونجا. با اینکه بغل مترو بود کلی گشتم تا پیداش کردم. رفتم و فرم عضویت رو گرفتم و پرکردم بعد رفتم دم یک گیشه و خانمی اومد تا مدارکم رو کنترل کنه تا ببینه اصلا من صلاحیت شروع پروسه رو دارم یا نه. مدارک تحصیلی رو از من گرفت. اسم دانشگاههایی که فارغ التحصیل شده بودم با کامپیوتر از نظر اعتبار در کانادا چک کرد و ریکامندیشن و سابقه کار و مدارک شناسایی ، همه رو گرفت و با اصل مدارک چک کرد. رزومه منو هم دست آخر گرفت و گفت شما صلاحیت شروع پروسه و عضویت در نظام مهندسی رو داری، فقط ممکنه پروسه چند ماه طول بکشه ولی ما بهت یک شماره پرونده میدیم که میتونی به کارفرما بگی داری مراحل عضویت رو طی میکنی، بعد از 5 ماه میشی Junior Engineer و شاید لازم باشه یکی دو تا امتحان بدی و اونارو که دادی رسما بعنوان مهندس مخابرات اسمت میره تو لیست. بعد گفت حالا نوبت اصل ماجراست، گفتم میدونم پول. حدود 450 دلار باید بدم، کارت بانکیم هست، بردارین ازش. گفت نه نه. کمی گرونتر. حدود 800 دلار. گفتم پدرت خوب، مادرت خوب ایران که بودم گفتی حدود 450 دلار تازه شماره بانک هم دادی. گفت بعله اون موقع مدارکت رو نداشتیم و فقط برا ببرسی بود و اگه میومدی و صلاحیت داشتی برا عضویت کامل باقیشو ازت میگرفتیم ولی الان کامل داری پروسه رو طی میکنی و بررسی اولیه رو هم انجام دادیم. کم کم داشتم راضی میشدم پولو بدم ولی مث اینکه خودش وجدان درد گرفته بود گفت یه پیشنهاد بهت میکنم. گفتم دمت گرم بفرما، یک کارت بهم داد گفت دفتر مشاوره اداره کار کبک هست، برو اونجا و شرایطتو بگو که مهاجر هستی و اینا اگه اونا به ما بگن که مشکلی نیست شاید اداره کار به ما بگه که ازیشون پول نگیرین و یا تخفیف خوبی بهت بده و بعد خودشون با ما تماس میگیرن. کل مدارک رو داد دستم که ببرم اونجا. منم دیدم بد نیست با یک تیر دو نشون میزنم هم کارا نظام مهندسی با تخفیف احتمالا انجام میشه هم خودمو به این آقای اداره کار معرفی میکنم ببینم برا کار چیکار میتونه برا من بکنه. این ازین.

بعد اومدم خونه خانم سیلوی ، مسئول کارام در بانک تماس گرفته بود که جواب استعلامت برا ویزا کارت از بالا اومده بیا تا بقیه کاراتو بکنی و کارتتو بگیری.

بعد تصمیم گرفتم کاری که همش پشت گوش مینداختم انجام بدم یعنی خرید مایو و عینک و کلاه برا استفاده از استخر ساختمون. کلی پیاده شدم و اینارو خریدم که اگه ایران بود یک پنجم اینجا درمیومد. توصیه : از ایران بیارید. ایران که بودم یک روز درمیون از استخر دانشگاه استفاده میکردم که واقعا بزرگ و استاندارد بود برا ما هم تقریبا رایگان بود و میخوام اینجا هم ادامه بدم. ولی خانومم به شوخی میگه میخوای بری خانوما ساختمون رو دید بزنی. خوب البته دید هم میزنم ولی کار خودمو هم میکنم. اونا هم در عوض منو دید بزنن اشکالی نداره.

راستی دیروز وقت گرفتم که برم امتحان گواهینامه بدم. 22 اکتبر برا امتحات آئین نامه بهم تلفنی وقت دادن، باید برم کتاباشو بگیرم، یک جلسه اینجا تمرین کنم تا با قوانینشون آشنا بشم.

قرار بود امروز از خرج اینجا بنویسم ولی اینقدر این 4 روز خرج کردم که از یادآوریش اصلا خوشم نمیاد باشه برا یک دفعه دیگه.

دوستی هم گفته بود در پست قبلی که " تو مثل فلانی، خودت هستی و ..."، اونجا جوابشون رو دادم ولی اینجا هم میگم، راستش من بیشتر از همه اونهایی که اسم آوردین خودمم چون دارم سعی میکنم که خودمو منتقل کنم، اونهایی که شما اسم آوردی بذار برای دفعه اول و آخر بگم، ایران که بودم بارها به هر کدومشون ایمیل زدمو از خرج اینجا چه عمومی چه خصوصی و سوالات کلیدی خاص پرسیدم ولی هیچکدومشون جوابمو ندادند و فقط ما والمارت و مال و اینور اونور رفتنشونو میدیدیم و 100 نفرم میومدن کامنت به به و چه چه میذاشتن براشون تا کیف کنن. البته ملک شخصیشونه و آزادن ولی همین دلیلی شد که من خواستم واقعیتها و غمها و خوشحالیها که برام اتفاق میفته رو بنویسم. دیگه از این به بعد هم میل ندارم درموردشون صحبت کنم. ولی من دارم سعی میکنم واقعا خودم باشم چه خوب چه بد. چه بیکار و چه در شغل خوب.