خرید زمستان

امروز صبح من دلم واسه خانم متصدی کارام تو RBC تنگ شد همینجوری میخواستم به یک بهانه ای ببینمش و باهاش یکم فرانسه حرف بزنم، بهش زنگ زدم و گفتم تو تلویزیون یک نوع کردیت کارد دیدم به نام ... نه قرار شد چاخان ننویسم اینجا. موضوع یه جور دیگه بود.

دیروز رفتم بانک تا یکم پول به حسابم بگذارم، آخه اون چند روز اول که رسیدیم اینجا و من حساب باز کردم، از بس تو گوشم خونده بودن که پول تو بانک زیاد نذاریا فردا پول خواستی و تو بدبختی افتادی دولت کم بهت میده و اینا خلاصه ما ترسیدیم و تو بانک کم پول گذاشتیم، خوب بقیه پولمونو کجا گذاشتیم؟ صندوق امانات ؟ نه خیلی از خونه دور بود حال نداشتم برم. بالش؟ نه بابا جای خوبی نیست تازه همه هم میدونن. گذاشتیم تو یخچال (حالا مسخره کنید) دیروز دیگه من به ستوه اومدم ، هر وقت در یخچال میرفتم یاد بانک میافتادم هر وقتم از کنار بانک رد میشدم گرسنم میشد. تازشم وقتی در بانک و باز میکردم انتظار داشتم چراغش روشن شه. گفتم بابا قایم موشک بازی که نیست من روزی که اومدم اعلام کردم چقدر پول آوردم این ادا اطفارارو نداره که خلاصه پولارو ورداشتمو رفتم بانک و همه رو گذاشتم به حسابم. گفتم دولت کانادا این کل داروندار ما مطلع باش.

تو بانک یهو هوس کردم یک کردیت کارد هم بگیرم، گفتم یه وقت بدین، گفتن خوب با کی میخوای؟ گفتم با همون مادام سیلوی خودم، گفتن باشه فردا ساعت یک.

امروزساعت یک رفتم و قبل رفتن به خانمم گفتم بچه ها رو ورداره بره زلرززز برا خرید رخت و لباس زمستون برا همه. منم بعد بانک میرم اونجا. رفتم پهلو مادام سیلوی خودم و یک سری سوال از من پرسید و به من گفت کارت ویزای کلاسیک نوع دوم برات خوبه. گفتم باشه تو هر چی بگی برام خوبه ، کاراشو بکن. گفت فقط 1000 دلارت برا اینکه بیکارو بی عارو الافی باید بلوکه بشه. گفتم پدرت خوب مادرت خوب منو تو که با هم پسر خاله دختر دایی درومدیم یه کاریش بکن. گفت اون بجاش ولی این قانونه. یاد یکی از دوستام افتام که مث من بود رفت تو بانک اسکوشیا حساب باز کرد بدون گارانتی هم به خودش هم به زنش کردیت کارد دادن. براش تعریف کردم، گفت نمیشه. گفتم بابا شده بیا بگرد. گفت اشتباه شده. گفتم بابا این اصلا جزو خدمات به مهاجرین بانک اسکوشیاست. نرم شد و گفت تو اینو هم درنظر بگیر که در این بانک اگه حساب تو پولش نزدیک صفر هم برسه ما چیزی ازش ماهیانه برنمیداریم ولی اسکوشیا برمیداره و تازه همه بانکا سالانه بابت خدمات کردیت کارد مبلغی رو کم میکنن ولی ما ازت کم نمیکنیم ، خلاصه سیلوی خانم با این حرفا و یکم قهوه و اینا نرمم کرد. در پرانتز بگم تازه یاد گرفتم از دست غرهای خانومم بخوام فرار کنم کجاها برم دستش به من نرسه. بعله میگفتیم...

بهم گفت جواب استعلامت از بالا که اومد هفته دیگه بهت زنگ میزنم بیای اینجا بقیه کارارو بکنیم، گفتم دمت گرم. باهم روبوسی کردیم و اومدم بیرون. رفتم زلرززززززززز

دیدم بچه ها اونجان و دارن انتخاب میکنن. قیمتاش به نظرم با 30% تخفیفی که گذاشته بود مناسب اومد.

هر پالتو زمستونی با شلوارش برا بچه ها حدود 90 دلار افتاد. یک شلوار ازین چسبونکیام برا زیر اون شلوار گرفتیم حدود 15 دلار شد. کفش ساقه بلند بچه گانه هر کدوم 25 دلار (که همون اگه ایران بود زیر 60 تومن نمیدادن) خانومم هم یک پالتو برداشت حدود 100 دلار(البته با 30% تخفیف) و یک شلوار حدود 30 دلار. بسته پنج تایی جوراب ضخیم بچه گانه 5 دلار،سرجمع با چیزا دیگه نزدیک 400 دلار شد. البته هنوز کلاه و دستکش و این چیزا نخریدیم براشون. (بذارین الان یکم شانتیمسی شم مگه ما چیمون از شانتیمیس جان کمتره ؟ این خانوم ما هی میخونتش هی کار دست ما میده...) بععععله بعد رفتیم یک مجموعه رستوران کنار مال و نشستیم اینجانب جوجه کباب و کباب لبنانی، مراکشی، تونسی خریدم براشون و خوردیم.(آخه سه نفر با این سه ملیت اونجا بودن و میگفتن این غذا کشور ماست) که خیلی هم بیمزه بود. بعد بچه ها فرمودن ما ساندویچ میخواستیم و من که دیگه کارتم میزدی خونم درنمیومد گفتم خوب زودتر میگفتین این همه هم خرج نمیکردیم ازین همبرگرا ارزون مک دونالد میخریدیم و میخوردیم.(من قول میدم شانتمیس این حرفای بنده خدا شوهر جانشو سانسور میکنه و نمینویسه.بابا شوخی بود حالا نمیخواد بیای کامنت اعتراضی بذاری.) خلاصه بعدش هم خسته و کوفته رسیدیم خونه.

این ماجرای امروز ما.

پاورقی: منتظر نظرات ناشناسهای عزیزم هم که بیصبرانه منتظرند من پیتزا دلیور شم هم هستم.