یک بام و دو هوا بودن بزرگترین سم برای مهاجرته. اینکه ما چندین سال در ایران سابقه داریم و نمیخواهیم کار خودمون رو به راحتی از دست بدیم و میایم کانادا تا ببینیم اگه اوضاع خوبتر بود و مشکلی نداشتیم بمونیم و اگه مشکل داشتیم برمیگردیم ایران و کارمون رو ادامه میدیم. اصلا ایده و انگیزه خوبی برای به کانادا اومدن نیست.
مسلما چهار پنج سال اول در کانادا بودن و حتی بعد از اون با مشکلات زیادی همراهه. سوال اینه برای چی میایید کانادا؟ بخاطر مسائل فرهنگی، اجتماعی، علمی؟ یا برای زندگی راحت ...بدون تلاش زیاد؟ این آخری رو اشتباه اومدید برگردید.
اگه شخصی پشتش به کارش در ایران گرم باشه در هر لحظه در جا خواهد زد. این موضوع باعث میشه شخص همیشه در کانادا با خودش و خانواده اش جنگ فکری و فیزیکی داشته باشه وتلاش موثری نکنه و همیشه غر بزنه. کانادا مهاجر پذیره درست ولی تضمین نکرده بدون کار و تلاش زندگی خوبی به مهاجران بده. جناب آقای حکیم صاحب کمپانی لنز و عینک حکیم مهاجر هستن. ولی اون آقایی هم که با یک لیوان پای پله برقی مترو کنکوردیای مونترال و یا خانومی که با وضع بد و دندونهای نامرتب و صورت لاغر با یک پیراهن سکسی دوبنده در محل عبور اتومبیلها در خیابان یانگ تورنتو واستاده هم مهاجر هستن. سالی 200 هزار مهاجر وارد کانادا میشن ولی کانادا الان چندین سال در وضعیتی قرار داره که سالی حدود 10 تا 20 هزار شغل از دست میره. این یعنی چی؟ یعنی رقابت. یعنی تلاش زیاد. یعنی تحصیل مجدد. دوره های متعدد. یا تلاش زیاد برای داشتن بیزینس شخصی. اگر هم فکر میکنید با پیدا کردن کار در کانادا همه درها گشوده میشه و راحتی شروع میشه هم باز از این خبرها نیست. کار کردن در کانادا بسیار جدی هست و فراز و نشیبهای خودش رو داره. در کانادا خیلی راحت افراد رو از شرکت بیرون میکنند. خیلی راحت فرد جدیدی رو به جاش میگذارن. پیدا کردن کار، نگه داشتن کار، جستجوی کار بعدی درحالیکه ماهی فلان قدر وام و قسط خونه و ماشین میدید کابوسهایی هست که همه کاناداییهای شاغل لحظه به لحظه با خودشون حمل میکنند.
حالا سوال مطرح میشه که چرا اگه کانادا در وضعیت خوب اقتصادی و شغل برای مهاجران قرار نداره پس مهاجر پذیری میکنه؟ بیزینس کانادا با مهاجرت میچرخه. مهاجرهایی که تعدادشون هم کم نیست تمام زندگیشون رو در کشورشون میفروشن و با چندصدهزار و حتی چند میلیون دلار وارد کانادا میشن و چرخ خرید و فروش مسکن کانادا رو میچرخونن کم نیستن. مهاجرهایی که برای کانادا تولید جمعیت میکنن. کسی که چندین ساله در کانادا زندگی کرده و مشکلات کانادا رو دیده کمتر تن به ازدواج و یا حتی تولید نسل میده ولی یک مهاجر پاشو که به کانادا میگذاره میخواد بچه درست کنه که رودتر از خودش پاسپورت کانادایی بگیره. خلاصه مهاجرت یکی از منابع درآمد و تولید منابع انسانی دولت کاناداست بدون اینکه زیاد به آینده مهاجران نسل اول فکر کنه.
اگه شخصی به امید زندگی راحت به کانادا میاد باید با مبلغی بالاتر از یک میلیون دلار وارد کانادا بشه در غیر اینصورت باید تلاش کنه. تازه همون که یک میلیون دلار به کانادا میاره برای زندگی راحت باید 500 هزار دلارشو بده خونه بخره با 500 هزار دلار بعدیش باید بیزینس کنه که خود این هم راحت نیست. بانکهای کانادا حداکثر سود تضمین شده که به سپرده شما میدن یک تا دو درصده یعنی هیچ اگه هم تلاشی برای داشتن بیزینس خوب نکنید 500 هزار دلار عین برق تموم میشه پس حتی با یک میلیون دلار هم نمیشه در کانادا راحت بود. در زندگی در کانادا باید استرسهای زیادی رو تحمل کرد. باید قدرت رقابت داشت. اگه شخصی با این امید میاد اگه خوب نبود برمیگردم و بیزینس ایران خودم رو ادامه میدم خودش رو از قبل در معرض تنشها و جنگهای فکری زیادی قرار داده و بهتره اصلا نیاد.
مسلما چهار پنج سال اول در کانادا بودن و حتی بعد از اون با مشکلات زیادی همراهه. سوال اینه برای چی میایید کانادا؟ بخاطر مسائل فرهنگی، اجتماعی، علمی؟ یا برای زندگی راحت ...بدون تلاش زیاد؟ این آخری رو اشتباه اومدید برگردید.
اگه شخصی پشتش به کارش در ایران گرم باشه در هر لحظه در جا خواهد زد. این موضوع باعث میشه شخص همیشه در کانادا با خودش و خانواده اش جنگ فکری و فیزیکی داشته باشه وتلاش موثری نکنه و همیشه غر بزنه. کانادا مهاجر پذیره درست ولی تضمین نکرده بدون کار و تلاش زندگی خوبی به مهاجران بده. جناب آقای حکیم صاحب کمپانی لنز و عینک حکیم مهاجر هستن. ولی اون آقایی هم که با یک لیوان پای پله برقی مترو کنکوردیای مونترال و یا خانومی که با وضع بد و دندونهای نامرتب و صورت لاغر با یک پیراهن سکسی دوبنده در محل عبور اتومبیلها در خیابان یانگ تورنتو واستاده هم مهاجر هستن. سالی 200 هزار مهاجر وارد کانادا میشن ولی کانادا الان چندین سال در وضعیتی قرار داره که سالی حدود 10 تا 20 هزار شغل از دست میره. این یعنی چی؟ یعنی رقابت. یعنی تلاش زیاد. یعنی تحصیل مجدد. دوره های متعدد. یا تلاش زیاد برای داشتن بیزینس شخصی. اگر هم فکر میکنید با پیدا کردن کار در کانادا همه درها گشوده میشه و راحتی شروع میشه هم باز از این خبرها نیست. کار کردن در کانادا بسیار جدی هست و فراز و نشیبهای خودش رو داره. در کانادا خیلی راحت افراد رو از شرکت بیرون میکنند. خیلی راحت فرد جدیدی رو به جاش میگذارن. پیدا کردن کار، نگه داشتن کار، جستجوی کار بعدی درحالیکه ماهی فلان قدر وام و قسط خونه و ماشین میدید کابوسهایی هست که همه کاناداییهای شاغل لحظه به لحظه با خودشون حمل میکنند.
حالا سوال مطرح میشه که چرا اگه کانادا در وضعیت خوب اقتصادی و شغل برای مهاجران قرار نداره پس مهاجر پذیری میکنه؟ بیزینس کانادا با مهاجرت میچرخه. مهاجرهایی که تعدادشون هم کم نیست تمام زندگیشون رو در کشورشون میفروشن و با چندصدهزار و حتی چند میلیون دلار وارد کانادا میشن و چرخ خرید و فروش مسکن کانادا رو میچرخونن کم نیستن. مهاجرهایی که برای کانادا تولید جمعیت میکنن. کسی که چندین ساله در کانادا زندگی کرده و مشکلات کانادا رو دیده کمتر تن به ازدواج و یا حتی تولید نسل میده ولی یک مهاجر پاشو که به کانادا میگذاره میخواد بچه درست کنه که رودتر از خودش پاسپورت کانادایی بگیره. خلاصه مهاجرت یکی از منابع درآمد و تولید منابع انسانی دولت کاناداست بدون اینکه زیاد به آینده مهاجران نسل اول فکر کنه.
اگه شخصی به امید زندگی راحت به کانادا میاد باید با مبلغی بالاتر از یک میلیون دلار وارد کانادا بشه در غیر اینصورت باید تلاش کنه. تازه همون که یک میلیون دلار به کانادا میاره برای زندگی راحت باید 500 هزار دلارشو بده خونه بخره با 500 هزار دلار بعدیش باید بیزینس کنه که خود این هم راحت نیست. بانکهای کانادا حداکثر سود تضمین شده که به سپرده شما میدن یک تا دو درصده یعنی هیچ اگه هم تلاشی برای داشتن بیزینس خوب نکنید 500 هزار دلار عین برق تموم میشه پس حتی با یک میلیون دلار هم نمیشه در کانادا راحت بود. در زندگی در کانادا باید استرسهای زیادی رو تحمل کرد. باید قدرت رقابت داشت. اگه شخصی با این امید میاد اگه خوب نبود برمیگردم و بیزینس ایران خودم رو ادامه میدم خودش رو از قبل در معرض تنشها و جنگهای فکری زیادی قرار داده و بهتره اصلا نیاد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر