۱۳۹۰ اسفند ۷, یکشنبه

بازگشت از واترلو و کمی حرف

سفر خیلی خوبی بود. اولین سفر کاری و جدی من با یک شرکت مهم در اینجا.
خیلی حرفها برای گفتن دارم ولی خیلیهاش گفتنی نیست . اینجا خبرنگارها روی شرکت ریم خیلی حساس هستند. روزی نیست که در اخبار کانادا یا آمریکا شما خبری در مورد ریم و بلاک بری نداشته باشید. خیلی چیزها یاد گرفتم. تقریبا با همه مدیرهای فنی شرکت در آمریکا و کانادا از جمله معاون مدیرعامل دیدار وصحبت داشتم. شرکتی که  بیش از 30 هزارنفر کارمند داره اونوقت معاون مدیر عاملش بیاد و شمارو به اسم کوچیک صدا کنه و باهاتون صحبت کنه کمی آدم رومتعجب میکنه. با اینکه بعد از سه ماه دوباره باید برگردم و دکترای خودم رو تموم کنم ولی به موازاتش باید زمینه رو برای استخدام خودم در یک شرکت مهم فراهم کنم. این 4 ماه سابقه کار با شرکت ریم خیلی در رزمومه مهمه. متاسفانه باز هم توقع منو بالاتر میبره و باز هم پیداکردن کار برای من مشکلتر خواهد شد. با اینکه فقط یک ماه هست وارد این شرکت شدم و قراردادم هم موقت و چهار ماهه هست به من گفتن که این میتینگ رو حتما باید بیام تا علاوه بر اینکه پروژه ای رو که داریم انجام میدیم بهشون معرفی کنم در ضمن بتونم بقیه کارکنان ریم در شهرهای واترلو و همچنین شیکاگو و دالاس رو بشناسم و با سیستمشون بیشتر آشنا بشم. (با اینکه بدم میاد اینو بگم ولی بازم میگم) برعکس ایران که تا میتینگی چیزی میشه جناب مدیرعامل و دارو دسته مثل یک سری آدم گشنه و ندید بدید بلیط میگیرن برا خودشون میرن و مسابقه بخور بخور و بچاپ بچاپ راه انداخته و از کنفرانس و میتینگ که بر میگردن یک سری گزارشات دروغ و چاخان از پیشرفت شرکت تحویل داده تا بعضی بالایی های هالو رو خام کرده و بودجه بیشتری بگیرند.
بگذریم، ایرانیهای که جدیدا از ایران مهاجرت کرده اند خیلی در اذهان کانادا و آمریکا تاثیر گذار بوده اند.
الان دیگه با افتخار میتونیم بگیم که ما ایرانی هستیم. ایرانی ها اینجا همه جا هستند. پستهای مهم و حساس رو دارند. از بخش سرمایه گذاری گرفته تا بخشهای علمی و دانشگاهی و شرکتهای فنی و مهندسی بزرگ.
جامعه کانادایی (درست یا نادرست و فراتر از اخبار) نسبت به هر گروه و قشری عقاید جا افتاده خاصی دارند. برخی گروهها رو میگن مفت خور و خوش گذرون. بعضیها رو میگن تروریست، برخی کلاهبردار، برخی مافیا، برخی به داشتن غذاهای با بوی تند و نامطبوع معروفند. بعضی گروهها رو به داشتن اخلاق شخصی ناشایست میشناسند. ولی ایرانیها رو احترام براشون قائلند. تقریبا همشون تجربه های خوبی با ایرانیها داشته اند. از غذای خوشمزه ایرانی گرفته تا داشتن همسایه های خوب ایرانی و یا در سطوح بالای کاری و تحصیلی و سرمایه گزاری همه ایرانیها رو بخوبی میشناسند. حتی کبکیها با توجه به اینکه نسبت به جامعه مهاجر کمی منفی تر هستند و از نظر فکری هم کمی نسبت به بخش فدرال کانادا منفی تر بوده و راسیست تر هستند ولی نسبت به جامعه ایرانی نظر مثبتی دارند و به عنوان گروهی میشناسند که با ورودشون پول وارد استان میکنند. معلم کبکی خانوم من بصورت خصوصی به خانومم گفته بود که مردهای ایرانی خیلی خوب و خانواده دوست هستند و گفته بود دوستی داشته که شوهرش ایرانی بوده و ازش دو تا بچه داشته. شوهر بر اثر تصادف میمیره و خانوم بعد از اون با بچه ها برای زندگی به ایران میره چون ایرانیها و فرهنگشون رو دوست داشته و میگفت در اونجا راحتتر زندگی میکنه. جامعه کبکی گفتم، متاسفانه من به این جامعه مجبورم از یک پله بالاتر نگاه کنم چون خودشون با اقوام مهاجر اینجا اینکاررو انجام میدن. ولی نمیدونن که ایرانیها با اقوام مهاجر دیگه فرق میکنن. یک ایرانی از سر نداری و گرسنگی مهاجرت نکرده یک ایرانی با وجود اینکه از نظر مادی و رفاهی همه چی حتی بیشتر از اینها در کشورش داشته به دلائل دیگری مهاجرت کرده. ایرانی دنبال جائی میگرده که به اندازه سواد و استعداد و قابلیتش براش ارزش قائل بشن. خلاصه من هم از بالا نگاهشون میکردم. بقیه ایرانیها هم مثل من. الان وضعیت فرق کرده وقتی از کنار آدم رد میشن با احترام رد میشن. خودشون رو جمع و جور میکنن و رد میشن. از دور که میان به سبک ما ایرانیها خودشون رو آماده سلام گفتن میکنن. فهمیدن که این فاصله بیشتر به ضرر خودشونه تا طرف مقابل. شوخی نیست در جهانی که 6 میلیارد جمعیت داره در پیشرفته ترین کشورهای این جهان. مهمترین دانشگاهها و شرکتهای این کشورها رو ایرانیها قرق کرده اند.
اوایل با توجه به خبرهایی که از ایران میاد، مردم اینجا کمی در مغزشون علامت سوال ایجاد شده بود که اگه اون مملکت واقعا اینی هست که تو اخبار میشنون پس اینها که از ایران میان و تو دانشگاهها و شرکتهاشون کار میکنن و یا سرمایه دارهای ایرانی که اینجا هستند پس از کجا اومدن؟ بمرور همین ایرانیها خیلی از سوالات اینهارو جواب دادن بطوریکه حساب ایرانی رو از حساب خبرهای سیاسی و اجتماعی بدی که میشنوند جدا کرده اند. یکی از دلایلی که حساب ایران در مسائل بین المللی از حساب لیبی و سوریه و عراق و کشورهای دیگه جداست همین ایرانیهای مقیم خارج هستند.
یکی از خصوصیاتی که باعث پیشرفت ایرانیها در اینجا میشه اینی هست که متکی به خودشون هستند، کامیونیتی متحدی ندارند. یک ایرانی مجبوره وارد کامیونیتی کانادایی ها بشه معلومات خوشو ارتقاء بده. زبان خودشو تقویت کنه. به خودش سختی بده تا خودشو بتونه به اینها تحمیل کنه. ایرانیها همه جا هستند. بی سروصدا هستند. کارشون رو میکنن. بی سروصدا پیشرفت میکنند. وقتی که برجسته شدن اونوقت جامعه کنجکاو ازشون میپرسه که کجایی هستین؟ با افتخار میگن ما ایرانی هستیم. اینه که جامعه بهشون اعتماد میکنه. نسبت به سه سال پیش که اومدم وضع خیلی فرق کرده اون موقع قوانین محدود کننده ای در مورد دادن برخی پستهای حساس به ایرانیها وجود داشت. ولی بمرور با توجه به افزایش سرسام آور خروج نخبه ها از مملکت و دادن حس اطمینان، مسئولین اینجا به این نتیجه رسیدن که اگه نخوان از استعداد اینها استفاده کنن، ضرر کردن.
البته من درمورد ایرانی حرف میزنم. ایرانی کسی هست که وقتی ازش میپرسن کجایی هستی با افتخار و با اتکا به فرهنگ و معلوماتش میگه من ایرانی هستم. هستند کسانی که میان اینجا اولین کاری که میکنن اینه که اسمشون رو عوض میکنن. جواد میشه جی، غزل میشه ژیزلن، کامران میشه کامرون و تمام سعیشون رو میکنن که ملیتشون رو مخفی کنند و یا وقتی میپرسن از کجا اومدین با خجالت میگن من از پرشیا اومدم و تنها کاری که بلد هستن صبح تا شب بد و بیراه گفتن به مملکت و گذشته و آینده اون و خوشگذرونی با پول مامان و بابا. اینها در اینجا ایرانی حساب نمیشن  اگه موفق هم بشن حافظه ای برای ثبت موفقیتشون وجود نداره و حل شده و فراموش میشوند.
من در این مسافرت چیزهای دیگه ای هم فهمیدم. برای مثال با آداب و معاشرت و فرهنگ کاناداییها و آمریکاییها کمی بیشتر آشنا شدم. فرض کنید تو رستوران نشستید و غذا میخورید و صندلی روبروی شما خالیه. کبکی میاد بدون اینکه حرفی بزنه یا شمارو نگاه کنه غذاشو میذاره روبروی شما و  میخوره و میره. یک کانادایی از بخش فدرال میاد و سلام میکنه و از شما میپرسه برای شما اشکالی نداره من اینجا بشینم؟ غذاشو میخوره و میره. یک آمریکایی میاد و میشینه بعد دستشو دراز میکنه میگه من فلانی و از فلانجا هستم شما کی هستین؟ و در حین غذا خوردن با شما صحبت میکنه.
کبکیها مردمی هستند که احساس میکنند مورد استعمار واقع شدند برای همین کمی اخلاق منفی و راسیست و محدودتری دارند. چیزی که ما ایرانیها در حد فراوان و چند برابر اینها داریم ولی وقتی از اون جامعه دور میشیم و زندگی تنها در غربت رو تجربه میکنیم به آدمهای بهتری تبدیل میشیم. کبکیها هم دور از کبک مردم بهتر و مثبت تری هستند.
حرف برای گفتن زیاده ولی مجالی نیست.
همه اینهارو گفتم ولی باز هم میگم کمک خدا تنها چیزیه که میتونه تمام گره های کوری رو که اینجا به کارتون میخوره باز کنه. وقتی توی اتوبوس نشستی و صدای خانواده ای ایرانی که تازه مهاجرت کردن رو تو صندلی جلو میشنوی با هم حرف میزنند و ناگهان خانوم رو به شوهرش میکنه و میگه "نمازتو خوندی؟" اونوقت آدم با تمام وجود میفهمه که این خانواده ایرانی همممه چیشونو اونجا گذاشتن. اموالشونو، فامیلشونو، دلشونو و فقط با یک سری معلومات و با امید به خدا اومدن اینور تا از نو شروع کنند و خدا هم مسلما کمکشون خواهد کرد.
---------------
همین الان یک افتخار دیگه برای ایران... جدایی نادر از سیمین اسکار رو گرفت.

۴ نظر:

سمیرا گفت...

چقدر از خواندن این پست لذت بردم...مخصوصا" اینکه ایرانی مجبوره فرهنگ و زبان کانادایی ها رو بفهمه.. اینجا توفیق اجباری شده این موضوع...
براتون آرزوی پیشرفت هرچه بیشتر دارم

ناشناس گفت...

پس با این وجود شما بزودی مدیر یک شرکت مالتی نشنال خواهی‌ شد

Maha گفت...

سلام چقدر نوشته هاتون دلنشین و لذت بخشه. واقعا منبع انرژی هستید. برای من هم دعا کنید که خدا تو این مقطع بهم کمک کنه . من اعتقاد دارم که انرژی های مثبت از طرف آدمای مثبت خیلی به آدم کمک می کنه .

ناشناس گفت...

سلام

با این نظرت که کبکیها تو رستوران چه رفتاری می‌کنن و آمریکائیها چه رفتاری واگن موافقم ،کبکیها خیلی بی‌ ادبان ..

البته یه موضوعی رو باید بگم که نوع آدمهأی که شما ملاقات کردید هم مهم است ،اینکه در چه سطحی هستن از جامعه از نظر دانش ،ولی‌ نظر بیشتره آدما که در سطوح میانی جامعه هستن و اکثریت هستن به ایرانیها مثبت نیست !البته ایرانی‌‌ها واگن در کبک با مشکله زبان به تعرض فجیعی روبرو هستن اونم فرنچ و این درصد موفقیت رو کم می‌کنه

مرسی‌

م