۱۳۸۹ دی ۱۲, یکشنبه

حساب و کتاب سالانه

جهت اطلاع کسانی که اهل حساب و کتاب هستند،
دیروز داشتم حسابها و خرجهای هفتگیمو در کامپیوتر ثبت میکردم گفتم یه مروری هم به حسابهای گذشتم بکنم.
از اون روزی که وارد کانادا شدم یعنی اواسط آگوست 2009 تا به امروز 42600 دلار خرج کردم.
که 16000 دلار هزینه اجاره خونه بوده.
حدود  20000 دلار هزینه جاری خانواده
حدود 7000 دلار هزینه خرید وسایل منزل + هتل و ...
از این 42600 $ حدود 8500$ رو از جیب خرج کردم مخصوصا اون اوایل که تازه اومده بودم و تا چند ماه هیچ درآمدی نداشتم بقیه هم از درآمد همینجا بوده.
این سطح زندگی در مقایسه با سطح زندگی که در ایران داشتیم (البته قبل از هدفمند شدن یارانه ها) پایینتره. البته نه اینکه کمتر میخوریم، بلکه از نظر وسایل منزل و اتومبیل و غیره. بهرحال اینجا باید کمی حسابگر باشم چون الان دانشجویی بیش نیستم و باید مراقب خرجهام باشم و بشینم برای آینده برنامه ریزی کنم.
بعد از پر کردن اظهارنامه مالیاتی برای سال 2009 دولت برای چهار ماه اولی که اینجا بودم حدود 1000 دلار از مالیات پرداختی رو بهم برگردوند. پیشبینی میکنم بابت سال 2010 حدود 3000 دلار از مالیات رو بهم برگردونه.
البته خدا رو شاکرم ومعتقدم که روزی رسون اونه و قدم به قدم بهش نیاز داریم.

۱۳ نظر:

ناشناس گفت...

ممنون از اطلاعات.
من خواننده همیشگیم ولی تشکر کم میکم.!!البته قدردان هستم.

ناشناس گفت...

یه سوال دیگه ای که داشتم اینه که این توصیه نامه ها باید حتما از استادای خودمون باشه یا نه؟فرقی میکنه یا نه؟؟؟
لطفا به من جواب بدید!!!!!
کیت

صحرا گفت...

بابا نسبت به یک سال و نیم و خرید وسایل خونه و راه اندازی یک زندگی جدید خیلی خوب خرج کردی!
واقعاً آفرین داره....

علی گفت...

با سلام و احترام
برای شما و خانواده محترم آرزوی شادی ، سلامتی و موفقیت روزافزون می نمایم.
درود بر شما

ناشناس گفت...

وبلاگ شما عاليست متن زير را مناسب دانستم كه اگر صلاح دانستيد استفاده كنيد. ارادتمند-كوير
شیخی را از احوالات مهاجرت پرسیدند، بگفت هم چون شب اول قبر ماند و هرکسی را بسته به سنگینی نامه ی اعمالش حکمی دگر است.لیک اهل سلوک فرموده اند که هفت مرحله دارد و مرتبت هرکدام را ندانی مگر از آن مرحله به سلامت بیرون آیی و اگر مرد راه نباشی به خوان هفتم نرسی

اول) نیت: آن لحظه است که مهاجر به ستوه می آید و عزم هجرت می کند. از این نقطه فرد از خاک خود کنده شده است و ولوله ی عزیمت در جانش افتاده و به جرگه ی مهاجرین پیوسته است. از مناسک این مرحله سعی بین صفا و مروه و دویدن به دنبال وکیل و انتظار در صف طویل درب سفارت و دارالترجمه و آزمون آیلتس و تافل و نوافل و ال و بل است و این خود اول قدم است.

دوم) استجابت: زمانی است که صبر مسافر به بار می نشیند و مهر ویزای بلاد خارجه بر پاسپورت وی کوبانده می شود. مهاجر در این مرحله خود را پیروزترین مردمان جهان می داند و هموطنانش را به چشم کور و کچل هایی می بیند که در باتلاق بی فرهنگی و ترافیک و فقر فرو می روند و به خود افتخار می کند که به زیرکی و رندی از این جهنم جهیده است

سوم) عزیمت: مرحله ی گذاشتن تمام وابستگی ها از خانه و زندگی و متعلقین و متعلقات و دوستان و اقوام است. برخی این مرحله را به مرگ تعبیر کنند. با هجوم خاطرات و دلبستگی ها اندک اندک ترس و تردید در مهاجر فزونی می گیرد. سرانجام وی زندگی اش را در چمدانی جمع می کند و پس از گذشتن از زیر آیینه و قران به سمت ناشناخته ها رهسپار می شود. فرودگاه امام خمینی آخرین بخش این خوان است.

چهارم) شعف: مهاجر چون در بلاد کفر فرو می آید خود را در بهشتی می یابد سبز و تمیز و منظم، مردمانش خندان و جوی های شراب روان و لعبتکان نیمه عریان و مو طلایی شادان از کنار وی عبور می کنند. مردان مسلمان را در این مرحله شعف دو برابر نسوان است و غالباً هنوز عرق راه از چهره بر نگرفته بر در عرق فروشی و نایت کلاب و بار و دیسکو و استریپ کلاب صف می بندند تا سیر و سلوک عرفانی خویش آغاز نمایند.

پنجم) بحران هویت: مهاجر تلاش می کند هویت گذشته اش را فراموش کرده و در جامعه ی جدید ذوب شود. وی ناگهان از "کلثوم جوراب آبادی سنگ سری اصل" تبدیل به "کاترینا ماریا سانتا کروز" می شود. اگر از جماعت نسوان باشد در این مرحله بطور حتم موههای خود را بلوند می کند و با پوست سیاه سوخته و ابرو پاچه بزی و کله ی طلایی زهره ی هر بیننده ای را می برد. در این مرتبه از سلوک دامن های کوتاه و پوشیدن لباس های آلاپلنگی و استفاده مکرر از کلمات اوه مای گاد و اوه شیت از اوجب واجبات می باشد.

ششم) غربت: در این مرحله مهاجراندک اندک متوجه می شود که در دیار جدید غربیه است و به احتمال قوی غریبه هم باقی خواهد ماند و خودش هم چیزی شبیه همان مردم کور کچلی است که از آنها فرار کرده است و هیچ سنخیتی با این مردم خونسرد و مامانی و قد بلند ندارد. جلوی آینه می ایستد و ناگهان می بیند که یک شرقی احساساتی و قانون گریز و سیاه سوخته است و با موههای طلایی اش نه تنها شبیه نیکول کیدمن نشده بلکه شبیه هویج شده است. در اینجا مهاجر ناگهان دچار نوستالژی شدید برای کشک بادمجان و دلمه و دیزی با نان سنگک می شود و به یاد بوی ترمه ی خانوم بزرگ و قلیون و مزه انار دون کرده و صدای نون خشکی می افتد و دیدگانش از اشک تر می شود.

مریدان پرسیدند هفتمین مرتبت چیست؟ نگاه عاقل اندر سفیهی کرد و گفت: هفتم را هر کس خودش می نویسد

nima گفت...

سلام جناب مهاجر
من نوشته هاتون رو دنبال کرده ام. بسیار زیبا و منطقی است.
یک سوال دارم : آیا الان شما فقط دانشجو هستید؟ یا کار هم می کنید؟
می شود بیشتر توضیح دهید؟
ممنون

بابک گفت...

مرسی
بیلان سالیانه چیزیه که اولین باره میبینم کسی از دوستان می نویسه
خیلی عالیه
شاد باشید

faraz گفت...

مرسی بابت به اشتراک گذاشتن این اطلاعات ..خیلی شفاف و آموزندس

ناشناس گفت...

سلام آقای مهاجر

من خیلی وقته که خواننده شما هستم. خیلی تشکر میکنم بابت مطالب دقیق و پخته ای که مینویسید.
ضمنا من یک ایمیل به شما زدم و چند تا سوال در زمینه کمک هزینه تحصیل و ... پرسیدم. خیلی خیلی ممنون میشم اگر جواب بدید.
با تشکر

صدف گفت...

سلام-خسته نباشید-ممنون بابت اطلاعات ریزی که نوشتید.موفق باشید

پریناز گفت...

با درود و تشکر
من یک سوال دارم که متاسفانه هر چی این در و اون در زدم نتونستم جواب دقیقی براش بگیرم.
ما در مرحله ارسال مدارک به سوریه هستیم.یکی از مدارکی که باید بفرستیم گواهی عدم سوئ پیشینه و ظاهرا انگشت نگاری بین الملل هست چون که همسرم 3 سال پیش در کشور مالزی دانشجو بود به مدت 3 سال و باید برای اون مدت گواهی عدم سوئ پیشینه ضمیمه کنه. اما اصلا نمی دونیم که این رو از کجا باید تهیه کنیم. آیا باید از پلیس اینترپل گرفته بشه یا سفارت مالزی یا جای دیگه. در ضمن ما تهران نیستیم. پلیس +10 هم پرسیدیم در شهر خودمون اونجا نمی دن.
لطفا منو راهنمایی کنین.
خیلی ممنون.
اگه امکان داره جواب رو به ایمیلم بفرستین.
براتون آرزوی بهترین روزها رو هر جا که هستین دارم

ناشناس گفت...

سلام جناب مهاجر

ممنون بابت پستهای مفیدتون

یک سوال در مورد مالیاتی که دولت بر میگردونه دارم. در وبلاگ یکی از دوستان خوندم که برای برگردوندن مالیات توسط دولت حتما باید با کارت اعتباری خرید کرده باشید. آیا این موضوع درسته؟

Mohaj Canada گفت...

پریناز
مدارک رو طبق لیست سایت مهاجرت تهیه کن و عدم سوء پیشینه هم از ایران یا از طریق سفارت ایران در هر کشوری بگیر، فکر نکنم عدم سوء پیشینه از کشور دیگه لازم باشه. اگر هم لازم بود خود سفارت کانادا براتون نامه میده که بفرستید و خودش هم راهشو بهتون میگه. زیاد به خودتون سخت نگیرید.
در مورد سوال مالیاتی:
نمیدونم دوستان وبلاگ نویس این اطلاعات غیر موثق رو از کجا میارن. نامه هایی از محلهای خاصی که مالیات پرداخت کردید براتون میاد و اینهارو باید ضمیمه فرم کنید و بفرستید دولت بر اساس این نامه ها میفهمه چقدر مالیات پرداخت کردید. مالیات خرید جنس در این محاسبه لحاظ نمیشه.
مالیاتی که لحاظ میشه، مالیات حقوق، مالیات پرداخت اجاره منزل و نظایر اینهاست که قبل از آوریل به آدس منزلتون پست میکنند و اگه منزلتون عوض شد باید بهشون اطلاع بدید تا بدست شما حتما برسه.