اولین کورسوی امید

خوب امروز 22 روزه که ما اومدیم کانادا و 15 روزه که اومدیم خونه جدید. شب ساعت 2:30 خوابیدم، داشتم سکوریتی و فابروال رو کامپوترم نصب میکردم چون آی پی اینترنت من ولید هستش و دیر میجنبیدم این فلود ها و ویروسها تو شبکه پهنای باند منو تموم میکرد و منو تو خرج میداخت. کمپانی هم ماهی 5 دلار خیر سرش گرفته و یک نرم افزار فایروال و آنتی ویروس و اینا داده که نصب کنیم. نصبش کردم دیدم کلی سرعت کامپیوتر منو گرفته و دستمو بسته و دیدم برنامه ها خود من بهتره خلاصه تا 2:30 با این ور میرفتم و با دوستا ایرانیم هم چت میکردم. و اما...

صبح ساعت 9 از خواب بیدار شدم که ساعت 10 تلفن زنگ زد، ازون وقتی که اومدیم اینجا ازین زنگ تلفن وحشت دارم چون میترسم یک کبکی پشت خط باشه و ور ور حرف بزنه و من نفهمم چی میگه و به ضررم بشه.

خلاصه گوشیو برداشتم یکی یادم نیست به فرانسه یا انگلیسی اسم و مشخصات منو داد و گفت از فلان شرکت زنگ میزنیم و رزومه شما رو رو سایت مونستر دیدیم. گفتم ای دل غافل خاک بر سرت که الان باهات میخواد حرف بزنه و تو زبون نفهمی. خودش بنده خدا فهمید پرسید فرانسه بگم یا انگلیسی؟ گفتم انگلیسی بگو. چون الان فرانسه کبکی حرف میزد بیچارم میکرد. خلاصه آدرس شرکت و و اینکه چطوری بدون ماشین و با اتوبوس برسم به اون شرکت رو داد و گفت پنج شنبه ساعت 10 صبح منتظرتیم واسه اینترویو و اینترویورت هم آقای فلانیه. گفتم چشم و گوشیو گذاشتم. حالا دیگه نپرسیدم ازش که بابا برا چه کاری منو خواستین و کار خودتون اصلان چی هست. گفتم از رو اینترنت پیدا میکنم. اومدم رو اینترنت و رو پروفایل خودم رو مونستر رفتم دیدم من همچین نام شرکتی رو اپلای نکردم. شرکتش هم یک شرکت بیمه بزرگ هست که در سراسر کانادا شعبه داره.

پس نتیجه گرفتم که اون رزومه منو دیده و تماس گرفته و دوم اینکه چون شرکت شعبات متعدد داره احتمالا یک مدیر شبکه یا یک همچین چیزی واسه ارتباطات کامپیوتریشون میخوان.

حالا میریم امید بخدا ببینیم چی مبشه. خودم احتمال قبولی تو مصاحبه رو نمیدم چون زبان و این چیزام زیاد قوی نیست ولی میتونم ارتباط برقرار کنم. بهرحال هیچی نباشه بعنوان اولین تجربه اینترویو کار در کانادا بعد از 22 روز میتونه خوب باشه. و اینکه این رزومه هایی که اینور اونور دادم دیده میشه. امید بخدا ولی نذر کردم اولین کار درست حسابیو که گرفتم 500 دلار بدم به یک شیرخوارگاهی تو ایران که معمولا بعضی وقتها یک کمکی بهش میکردیم.