مشکل بزرگ من در کانادا

بزرگترین مشکل من در کانادا میدونین چیه؟

گلاب به روتون ، مستراح رفتنه.

از همون ایران من غمم گرفته بود که اینجا چطور باید کارمو انجام بدم. من که تو ایران جنگی در حداکثر 5 دقیقه کارو تموم میکردم اینجا روزی یک ساعت وبلکه هم بیشتر وقتمو میگیره.

حالا توالت فرنگیتونو باشه تحمل میکنیم ولی میمردین یک شیر آب بغل دستشوییتون بذارید؟ ایران همه میگفتن آفتابه ببرین، خوب آوردیم ولی مگه این توالت فرنگی چقدر جا داره که من توش باشم آفتابه از یکطرف دیگه بیاد دستم هم از یکطرف دیگه بره توش؟ حالا باز جا شکرش باقیه ما آفتابه آوردیم،چند وقت پیش رفتم خونه دوستم اونجا دیدم رفته وال مارت آفتابه گیرش نیومده از این آب پاشا باغچه با 10 سانت قطر لوله و یک لوله بلند گرفته بود بیچاره، حالا تصور کنید چه شود؟ خلاصه هر وقت ما میریم دست به آب مجبوریم بعدش تشریف ببریم تو وان و یک غسل هم اونجا بگیریم که میشه دستشویی با حمام اضافه.تو ایران خیر سرم نقشه کشیدم شیلنگ میارم وصل میکنم به دستشوییاشون، اومدم دیدم زکی شیر آب دستشوییشون یه جوریه که اصلا شیلنگ نمیره توش و تیرم به سنگ خورد.

بدتر از همه اینه که این مردم که همه جا شهرشون برا راحتیشون سوراخ و تونل و اینچیزا گذاشتن دریغ از یک سوراخ آب در کف حمام و دستشویی. اقا ما هر وقت میریم دستشویی، ببخشید حمام بعدش با این خانممون دعوا داریم که کف حموم پر آب شده. باید یک ت بردارم بکشم ته حموم بعد بگذارم تو وان برم روش واستم تا آبش گرفته شه و این کارو ده مرتبه تکرار کنم. خلاصه این شده بزرگترین مشکل من. هر وقتم یک آقای خوشتیپ یا خانم خوشگلی میبینم تو مترو یا جای دیگه تا یادم میاد این خودشو با دستمال پاک میکنه خلاصه تمام رویای مارو بهم میریزه.باز گلاب بروتون حالا فحشم میدین،من فکر کنم این مردم با کلمه اسهال بیگانه باشن یا دستمالا اتمی دارند که از پسش بر میاد.

عجب آدما بیفکرین اینا .